خلاصه ماشینی:
تا آنجایی که به فلسفه اسلامی مربوط است، این مساله تا حدودی ناشی از تأثیر دیرینه و به نظر من زیانبار لئو اشتراوس (Leo Strouss) و پیروانش بوده، کسی که معتقد بود این نوع فلسفه به رمزی مکتوم بستگی دارد که پیش از فهم خود متون باید آن را گشود.
آیا ما باید درباره فلسفه نیز به چنین چیزی معتقد باشیم؟ به نظر، پاسخ مثبت است زیرا ظاهرا بزرگترین فلسفه برای ما با ایدهها و عقایدی ارائه میشود که تعیین و بررسی آنها از لحاظ منطقی دشوار است، اما برای فهم سخت نیست.
به همین دلیل است که ما به نقش تاریخ در فهم فلسفه بدگمان هستیم: آیا آن مفهوم اصلی را پیچیده و مسالهساز نمیکند و بدین طریق از وضوح و از مناسبت آن برای توجه فلسفی نمیکاهد؟ بیشک همین اظهارنظر را میتوان درباره هنر نیز بیان کرد مبنی بر اینکه توجه به مسائلی که به تاریخ اثر هنری مربوط است، ما را از فهم معنای اصلی اثر یا آن چیزی بازمیدارد که به نظر معنای اصلی آن است.
اگر پاسخهای آنها تنها از لحاظ تاریخی اهمیت دارند، در این صورت بدان معناست که آنها هیچ چیز جالب و جدیدی ندارند که بتواند به مباحث مرتبط با مسائل فلسفی سنتی کمک کند و البته فکر نمیکنم که این مساله درست باشد.
اگر فکر کنیم که در مورد تکامل نظریههای فلسفی و عقاید مرتبط با آنها الگویی وجود دارد، در این صورت دانستن تاریخ فلسفه برای فهم خود فلسفه اهمیت دارد.