خلاصه ماشینی:
نظرات سهروردی و اصطلاحات بهکار رفته در آثار او نشان می دهد اگرچه او از نزاریه ایران فاصله داشته اما به شکل دیگری از اسماعیلیه که در قرن ششم هجری در حلب وجود داشته آگاهی و گرایش داشته و این امر موجب ترس و اضطراب علمای حلب شده بود.
اگرچه بالدیک بهدرستی به اهمیت فرشتهشناسی فلسفی سهروردی اشاره می کند، همانگونه که هانری کربن آن را استنباط کرده بود و ظاهرا تاکستون به آن توجه نکرده است اما اصرار خود بالدیک بر «تقابل شدید سنتها در اسلام» چیزی شدیدتر و معادل روایت دیگر از نظریه «برخورد فرهنگها» میشود و با صرف تعویض عنوان «تصوف» تاکستون با کلیشهای دیگر به نام «سنت فلسفی»، در هر صورت بهسختی میتوان حق تلاش مداوم متفکر ما (سهروردی) در گریختن از سنت مشاء و ترکیب فلسفه با نظریه ابتکاری خود او را به جا آورد.
علاوه بر این، همانگونه که بعدا خواهیم دید احتمالا سهروردی دلایل شخصی بسیار خوبی برای حفظ فاصله اش از نزاریه ایران داشته، اما این مورد کاملا متفاوت است تا جایی که دعوت مستعلوی- طیبی که متمرکز در یمن بودند، یعنی اسماعیلیانی که به آیین فاطمی معتقد مانده بودند و برخلاف نزاریه، نظام فلسفی ایجاد شده توسط کرمانی (و اخوانالصفا) را بهطور قابلتوجهی اکنون با یک ;امام مستور; در بالای هرم، گسترش میدادند.
See Bernd Radtke and John O’Kan, The concept of sainthood in Early Islamic Mysticism…, Richmond, curzon, 1996, 106f.