خلاصه ماشینی:
*** لودویک ویتگنشتاین و جان آستین تا چه اندازه برای کار شما اهمیت داشته اند و به طور خاص تر ، چرا کار آنها یا فهم شما از کار ایشان می تواند در اندیشیدن درباره فیلم به ما کمک کند؟ چرا یک دانشجوی فیلم باید این نویسندگان را بشناسد؟ واقعیت عامی که در مورد مواجهه من با این دو نفر وجود دارد آن است که آنها مرا متقاعد کردند که در حوزه فلسفه بمانم.
آیا ارتباطی بین مطالعات شما درخصوص نمونه های آستین و فرایند توصیف فیلم وجود دارد؟ زمانی که ما فیلم را توصیف می کنیم کمابیش می کوشیم بهترین راه تلخیص آن را بیابیم اما در عین حال گمان می کنیم که تلخیص ناپذیر (و ترسناک) است بنابراین، چگونه می توان فیلم را به گونه ای تلخیص کرد که راضی کننده باشد؟ در اینجا چند موضوع مرتبط به ذهنم می رسد که از آنها بحث می کنم.
در تجربه من (زمانی که این داستان ها در یک کلاس بزرگ بیان می کنم) اگر شما از پیش بپرسید که آیا تصور مردم آن است که تفاوت مشخص و روشنی بین انجام سهوی عمل و انجام تصادفی آن وجود دارد، پاسخ این خواهد بود که اختلاف نظر در این مورد بسیار است و اگر از آنهایی که فکر می کنند تفاوت روشنی وجود دارد خواسته شود که آن را نشان دهند بعید نیست که نتوانند این کار را بکنند.