چکیده:
در این مقاله ابتدا به سطوح داستان و متن روایی و ویژگیهای آن دو، سپس به همبستگی و تناظر میان این سطوح و فراکارکردهای هلیدی از دیدگاه زبانشناسی نقشگرا پرداخته می-شود. در این راستا، با اشاره به فراکارکردها و ویژگیهای زبانی آنها، امتزاج عملکردهای سطوح روایی و فراکارکردها با ذکر پارههایی از داستان حسنک، پی گرفته خواهد شد. به نظر میآید هریک از فراکارکردهای هلیدی در دو سطح داستان و متن کارایی داشته باشند. کارکرد اندیشگانی در سطح داستان و متن، جهان داستانی نویسنده را رقم میزند. فراکارکرد بینافردی در سطح داستان، نحوة ارائة جهان داستانی را تعیین میکند و در سطح متن، کسی را که این جهان داستانی را نقل میکند (راوی). فراکارکرد متنی در سطح داستان، ناظر به توالی و نظم رخدادهاست و در سطح متن، ناظر به زمانمندی، ساختار اطلاعات متن و انسجام متن روایی. این فراکارکردها توانمندیهایی در تحلیل سطوح داستان و متن روایی برمیگشاید.
This article deals firstly with narrative levels, narrative text and their features; and secondly with the correlations between these levels and Halliday’s metafunctions, from the perspective of functional linguistics. These correlations will then be documented in Hasanak Vazir, through examining the linguistic characteristics of the metafunctions.
It seems that the metafunctions are active at the two levels of story and text. The ideational function determines the fictive universe at the level of story, and the narrator at the level of text. Textual metafunctions correspond with the sequence and order of events at the level of story, and correlate with temporality, information structure and narrative text coherence at the level of text. In Short these metafunctions show capacities for analyzing the narrative levels and narrative text.
خلاصه ماشینی:
systemic linguistics تعبير ديگر، اگر از منظر زبان شناسي نقش گرا به روايت نگاه کنيم ، به نظر مي آيد اين سـه کارکرد با دو سطح داستان و متن روايي وجوه مشترک و هم کنشي دارند؛ اين هم کنـشي امکانات و توانمندي هاي تازه اي فراروي تحليل متون روايـي برمـي گـشايد و بـه خواننـده امکان مي دهد الگويي توصيفي - تحليلي بـراي تبيـين و احتمـالا تحـسين متـون روايـي کلاسيک و معاصر در تصور آورد.
ازاين رو، مسألة اصلي اين است که ايـن همبـستگي بـه چه ترتيب تاريخ بيهقي را به متني روايي و داستاني بدل مي کند؟ پيشينة پژوهش تاکنون مقاله اي همبستگي ميان سطوح داستان و متن روايي و فراکارکردهاي هليـدي را در داستان «حسنک وزير» بررسي نکرده است ، اما دربارٔە روايت شناسـي ، فراکارکردهـاي هليدي و به ويژه ساخت مبتدايي و نيز تاريخ بيهقي چندين مقاله به رشتة تحرير درآمـده است .
آنچه به لحاظ فراکارکرد بينافردي در سطح داستان در حسنک وزيـر مهـم است و آن را از حد گزارش صرف تاريخي فراتر مي برد، اين است که بيهقي در مقام راوي تنها به ارائة گزارش تاريخي و نقل خطي و گاهشمارانه نپرداخته ، بلکه کوشـيده اسـت بـا پوشاندن جامة داستاني به گزارش تاريخي ، متني «نوشتني »٤ و نه «خواندني » به تعبيـر 5 بارت (١٩٠ :١٩٩٢ ,Culler) ارائه دهد؛ متني که گام بـه گـام و در تعامـل بـا خواننـده ، بـه طرزي کارآمد برساخته مي شود.