چکیده:
مقالۀ حاضر به بررسی دیدگاه معاصر استعاره در برابر دیدگاه کلاسیک آن میپردازد. برخلاف نظریۀ کلاسیک استعاره که استعاره را موضوعی صرفا ادبی و زبانی میداند، نظریۀ معاصر ادعا میکند نظام ادراکی انسان اساسا سرشتی استعاری دارد و استعاره به شکل ناخودآگاه و غیراختیاری، در زندگی روزمرۀ انسان فراوان به کار میرود. این دیدگاه نخستینبار در سال 1980 توسط جورج لیکاف و مارک جانسون با انتشار کتاب استعارههایی که با آنها زندگی میکنیم مطرح شد. این تحقیق با ارائۀ گزارشی از «نظریۀ استعارۀ مفهومی»، به معرفی و نقد انواع، ماهیت و کارکردهای استعارۀ مفهومی از دیدگاه لیکاف و جانسون میپردازد.
The present article studies a new outlook on metaphor which opposes the traditional outlook. Rejecting the idea that metaphors have an absolutely linguistic and literary nature, this outlook, introduced by G. Lakoff and M. Johnson in their work Metaphors We Live By (1980), believes that people make use of metaphors in their daily lives. This article by giving a report of the “conceptual metaphor theory” , deals with the nature, function, and types of conceptual metaphor according to Lakoff and Jhonson.
خلاصه ماشینی:
مي شـود، روشـن تـر تعريـف شـده انـد؛ درحـالي کـه تجربـه هـاي عـاطفي مفهومي شده ، برپاية تجربة فضايي و ادراکي ما، وضوح کمتري دارند و استعاره هاي جهتي به ما اين امکان را مي دهد تا عواطفمان را در اصطلاحاتي که روشن تر تعريف شده ، و يـا مربوط به مفاهيم ديگري است (مانند سلامت ، زندگي ، تسلط و...
(Ibid: 58) به طورخلاصه ، ليکاف و جانسون براساس نمونه هايي کـه از اسـتعاره هـاي جهتـي بـه دست مي دهند، ويژگي هاي زير را براي آن در نظر مي گيرند: ١- بسياري از مفاهيم اساسي ما در يـک يـا چنـد اصـطلاح از اسـتعاره هـاي جهتـي سازمان مي يابد.
٥- اگرچه تجربيات فرهنگي و فيزيکي ، پايه هاي احتمالي بسياري براي اسـتعاره هـاي جهتي فراهم مي کنند و مشخص مي سازند کدام مفهوم بايد انتخاب شود و يا کـدام يـک مهم است ، اما اين پايه ها ممکن است از فرهنگي به فرهنگ ديگر متفاوت باشند.
emergent metaphor ٣-٢-٢- استعاره هاي هستي شناختي اگرچه استعاره هاي جهتي ، پايه هاي فوق العاده غني اي براي درک مفاهيم فراهم مي کنند، اما بيشتر به جهات مربوط مي شوند، درحالي کـه تجربـة مـا از اشـيا و اجـسام ، پايـه هـاي بيشتري براي درک آنچه وراي جهات است ، فراهم مي کند.
بايد توجه داشت که اين پايه هاي تجربي از اجتماعي به اجتماع ديگر متفاوت اسـت و همين تفاوت است که موجب شکل گيري استعاره هاي مفهومي مختلف در فرهنـگ هـاي گوناگون مي شود.