چکیده:
پیدایش «رمان نو» در فرانسه، بسیاری از اصول داستان¬نویسی سنتی را تحت¬الشعاع قرار داد و نوعی شالوده¬شکنی در عرصۀ نوشتار و سنت¬های ادبی به وجود آورد. در دهه¬های چهل و پنجاه شمسی، در ایران نیز گروهی از نویسندگان بهجای بازنمایی و انعکاس رئالیستی و ناتورالیستی واقعیت¬های سیاسی و اجتماعی، به الگوهای نوین داستان¬پردازی به شیوۀ رمان نو روی آوردند. این رویکرد در برخی نوشته¬ها به پیدایش آثار تقلیدی منجر شد، اما در آثار برخی نویسندگان، به نوشته¬هایی بدیع و هنری تبدیل گردید. داستان کوتاه «خواب خون»، نوشتۀ بهرام صادقی، به سبب برخورداری از ویژگی¬هایی چون ابهام و پیچیدگی، اهمیت نوشتار، تحول در شخصیتپردازی، عدم تعهد به مسائل سیاسی و اجتماعی، پیرنگ گسسته و رؤیاگونه و حضور خواننده در متن، با لحاظ برخی تفاوت¬ها، قابل انطباق با رمان نو است. در این مقاله پس از تشریح و تبیین رمان نو، مؤلفه¬های داستان «خواب خون» را با ذکر شاخصهها و شواهدی از متن داستان بررسی خواهیم کرد.
خلاصه ماشینی:
داستان کوتاه «خواب خون »، نوشتة بهرام صادقي ، بـه ســبب برخــورداري از ويژگــي هــايي چــون ابهــام و پيچيــدگي ، اهميــت نوشــتار، تحــول در شخصيت پردازي ، عدم تعهد به مسائل سياسي و اجتماعي ، پيرنگ گسسـته و رؤياگونـه و حضـور خواننده در متن ، با لحاظ برخي تفاوت ها، قابل انطباق با رمـان نـو اسـت .
از جنبة انطباق اين آثـار بـا رويکردهـايي چـون رمـان نـو، مدرنيسـم و فراداستان مي توان به مقالات ارزشمندي اشاره کرد؛ از جملـه مقالـه هـايي کـه در کتـاب خونآبي بر زمين نمناک (محمودي ، ١٣٧٧) آمده است و نيز مقالة «نگاهي به تـأثير ادبيـات فرانسه در پيدايش رمان نو در ايـران »، نوشـتة فريـده علـوي (١٣٧٩).
صـادقي در همان آغاز داستان با معرفي شخصـيت «ژ» کـه در تـدارک نوشـتن داسـتان اسـت و همچنين در قسمت هاي پاياني داستان از زبان راوي ، بـه صـورت غيرمسـتقيم ، اهميـت روند روايتگري و نگارش را بيان مي کند: و اين را ناگفته نگذارم که ژ عقيده داشت که عاقبت کوتاه ترين داستان دنيا را او خواهـد نوشـت (صادقي ، ١٣٨٨: ٣٧٦).
البته مي توان گفت که نويسندگان رمان نو نيز براي خود رسالت قائل اند: آنچـه پـيش از اين ، از واژگان رسالت و تعهـد و ماننـد آنهـا برمـي آمـد، رسـالت اجتمـاعي و سياسـي نويسنده در قبال جامعه ، تاريخ و جهان بود، اما رمان نـو بـا تـن زدن از ايـن وظـايف ، بـه رسالتي ديگر باور دارد و آن کشف افق هاي ناديده تر زندگي است (اسحاقيان ، ١٣٨٧: ١٢).