چکیده:
یکی از مهم¬ترین موضوعات در هرمنوتیک مدرن، گشودگی اثر و قابلیت تفسیرپذیری آن است. امبرتو اکو در تحلیل زیبایی¬شناختی آثار ادبی، بر وجود رمزگان و تفسیرپذیری آنها تأکید میکند. وی ضمن نقد «نیت مؤلف» در نظریۀ بیانگری هنر، قائل به دیالکتیک میان «نیت متن» و «نیت خواننده» است. از نظر او هرچند متن، ذاتا خوانش¬های چندگانه و نتایج متفاوتی را اقتضا می¬کند، اما در عین¬حال هر نوع خوانشی را هم میسر نمی¬سازد، زیرا خوانش صحیح متن فقط در صورتی تحقق می¬یابد که «خوانندۀ نمونه» آن را در چارچوب¬¬های تحمیلی خود متن مطالعه کند. از این¬رو، «استراتژی متن» حدود تفسیر را تعیین می¬کند و خواننده نمی¬تواند براساس انتظارات خود از آن تفسیر بی¬حد و حصر کند. او با کشف مناسبات درون¬متنی و توجه به عناصر فرامتنی دست به خوانش متن میزند و با قرائت خود، کاری را که «مؤلف نمونه» آغاز نموده، تکمیل می¬نماید. از این ¬منظر، متن دیگر یک پدیدۀ فیزیکی نیست، بلکه عبارت از چیزی است که در فرایند خوانش و چرخۀ تفسیری تحقق می-یابد.
خلاصه ماشینی:
لذا از نظر اکو نقش مؤلف در خلق اثر- حتي در متون بسـته ١- ايـن اسـت کـه فقط گسترة مکالمة متن و خواننده را مشخص مي کند و بعد از پايان يافتن آن ، از صـحنه خارج مي شود: «مؤلف درست لحظه اي که نوشتن را به پايان مي رساند، مي ميرد تـا ديگـر در مسير متن مزاحمت ايجاد نکند» (اکو، ١٩٨٣: ٧).
(7 :1983 از نظر اکو مؤلف بعد از پايان اثر تنها مي تواند به عنوان مؤلـف تجربـي حضـور داشـته باشد و يا اينکه همپاي ساير مخاطبان در موقعيت «خوانندة نمونه » دست به خوانش اثـر بزند و با کشف مناسبات درون متني وارد دنياي متن و بازي نشانه اي گردد.
از اين رو، اکـو در نقد ادبي اش کوشيده است با طرح مقولاتي چون مؤلف نمونـه ، مؤلـف تجربـي و موقعيـت مؤلف ، به عنوان خوانندة نمونة اثر، به نحـوي بـه موقعيـت وي و نسـبتش بـا اثـر، هرچنـد به طوري نسبي ، توجه داشته باشد؛ اگرچه در زيبايي شناسي اکو نيز مهم ترين نکته ، توجـه به استقلال متن و نسبت آن با خوانندگان متن است .
٧- حدود تفسير از ديدگاه امبرتو اکو هرچند اکو در آثار مختلفي از قبيل اثر گشوده و نقش خواننده بر نقش فعال خواننـده در خوانش متون ادبي و هنري تأکيد نموده است ، اما اين بدان معنا نيست که وي بـه تفسـير بـي حـد و حصـر ايـن دسـته از متـون قائـل اسـت (اکـو، ١٩٩٠: ٥٠)؛ چنـان کـه وي طـي سخنراني اي در کنگـرة جهـاني بزرگداشـت پيـرس در دانشـگاه هـاروارد (سـپتامبر ١٩٨٩) به صراحت بيان مي کند که مفهوم «نشانگي نامحدود»١ به انکار وجود ضابطه براي تفسـير منتهي نمي شود.