چکیده:
یکی از مفاهیم و آموزه های مرتبط با فرجام شناسی و موعودباوری مسیحی، مفهوم «هزاره» است که ریشه در کتاب مقدس دارد. این آموزه، گرچه در ادیان دیگری چون زرتشت هم نظایری دارد، در مسیحیت، هزاره گرایی در فضای آموزه کتاب مقدسی بازگشت نهایی مسیح معنا می یابد. اندیشه هزاره گرایی در بین مسیحیان جایگاه خاصی دارد، به طوری که بازتاب آن را می توان در جای جای تاریخ و الهیات مسیحی به روشنی پیدا نمود. هزاره گرایی در معنای عام به «انتظار برای یک نجات قریب الوقوع این جهانی» تعریف می شود که در مسیحیت با اعتقاد به دوره ای از حکم ر انی عیسی مسیح بر جهان همراه است. این آموزه که شش بار در عهد جدید به معنای فوق آمده است، در واقع معادل نوعی آخرالزمان باوری است و در اناجیل، نامه های پولس، رساله دوم پطرس و مکاشفه یوحنا یافت می شود. اما معنای خاص «هزاره گرایی» که «حکومت هزارساله عیسی مسیح بر روی زمین» است، تنها در باب بیستم از آخرین کتاب عهد جدید، یعنی مکاشفه یوحنا آمده است. در این نوشتار، ضمن آشنایی اجمالی با مفهوم هزاره گرایی و انواع آن، بازتاب آن را در تاریخ و الهیات مسیحی جست وجو می نماییم.
خلاصه ماشینی:
"<H2>ارتباط بازگشت نهایی مسیح و دورة هزاره</H2> همانگونه که گفتیم پیشگوییهای کتاب مقدس به صراحت بر امتداد دیانت مسیحی در همه عالم و غلبه آن بر همه دشمنان و موانع دلالت دارد، تا آنجا که اجمالا قلوب انسانها را تسخیر میکند و این مدت با شکوه هزار سال نامیده شده است.
3. "/> او دو قرائت روحانی بدیل از حکومت هزارهای موجود در فصل بیستم کتاب مکاشفه ارائه داد: هزار سال حکومت مسیح، یا به معنای کامیابی مسیحیت در راندن پلیدی و شیطان و زندانی کردن آن در قلبهای بدکاران در همان دوره اولیه تاریخ مسیحیت بود، و یا به معنای تمام سالهای جهان پس از مسیح است؛ چرا که زمان تمام و کمال، ممکن است با یک عدد کامل (مثل هزار) بیان گردد.
گفتیم که برداشتهای متفاوت از آیات کتاب مقدس باعث گردید تا در تاریخ و کلام مسیحی، تلاش برای تفسیر آیات اول تا دهم باب بیستم از کتاب مکاشفه و معنای هزاره، موجب بروز سه نظریه شده است: نخست، «پساهزارهگرایی» که معتقد است، پیش از بازگشت مسیح در یک دوره واقعی یا سمبلیک که هزار سال به طول خواهد انجامید، کلیسای مسیحی بر بدی پیروز خواهد بود؛ دوم، «پیشاهزارهگرایی» که طبق آن مسیح برای نجات بشریت از بدیها، به زمین رجعت میکند و برای هزار سال بر زمین حکومت خواهد کرد و در نهایت، «ناهزارهگرایی» که هزاره را یا امری تمثیلی میداند و یا آن را تحقق یافته میپندارد."