چکیده:
در میان متالهان دینی، شلایرماخر نه از منظر مابعدالطبیعه یا فلسفه اخلاق، بلکه از منظر احساس و شهود دینی ـ واژگان مورد علاقه خود اوـ به تبیین و تفسیر ماهیت دین و تجربه دینی می پردازد. وجه تمایز و حتی ویژگی ابداعی تفسیر او آن است که نه همانند متفکران معاصرش، دین را به یکی از مقولات اخلاق، علم، مابعدالطبیعه و هنر فرو کاهد، بلکه کوشش وی آن است که ضمن اثبات استقلال دین، عدم تعارض آنرا با دیگر ساحت های دانش بشر نیز نشان دهد. چگونگی خوانش متون مقدس و اصول و مبانی هرمنوتیک دینی نیز وجه دیگری از تاملات شلایرماخر در دوره جدید و معاصر به شمار می رود؛ البته تاثیر آرا و روش وی در این زمینه بر فیلسوفان دین معاصر نیز نباید از نظر دور بماند. در این مقاله ابتدا به تقریر دیدگاه وی درباب تمایز و استقلال دین از علم، اخلاق، مابعدالطبیعه و هنر پرداخته و سپس با توجه به مفاهیم کلیدی وی در ساحت تجربه دینی، به تبیین آرای وی در قلمرو شهود حقیقت دین خواهیم پرداخت.
Among the theologians of the 18th century and the period known as Enlightenment in Europe، particularly in Germany، Schleiermacher explains religion and religious emporience not in terms of metaphysics or ethics but from the viewpoint of religious intuition. His defining characteristic is that unlike his contemporaries، he does not reduce religion to ethics، science، metaphysics or art. Having established the independency of religion، his attempt is to show that there is no conflict between religion and other arenas of knowledge. The way to interpret scriptures and the principals of religious hermeneutics is another component of Schleiermacher’s thought. In this regard، the bearing his thought and method have had on the contemporaneous philosophers of religion should not be neglected. The present paper initially puts forward schleiermacher’s views on the distinction between religion on the one hand and science، ethics، metaphysics and art on the other hand، elaborating on the indeperdence of religion; and then it explins his ideas as regards the intuition of the reality of religion in the light of his key concepts associated with religious experience.
خلاصه ماشینی:
"نتیجه با عنایت به مباحث گذشته آشکار میشود که مطابق مذهب عرفای اسلامی و نیز مرحوم قاضی سعید قمی(ره)که بر گرفته از تعلیمات مکتب اهل بیت(ع)است،هر دو نظریه"زیادت صفات بر ذات" و نیز"عینیت ذات با صفات الهی"که مختار برخی متکلمین و فلاسفه اسلامی است از وجاهت کافی برخوردار نبوده و از توحید ناب و خالص به دور است،بلکه اساسا توصیف خداوند به هر نوع صفت و نعتی خواه آن وصف زاید و یا عین ذات باشد مغایر با توحید حقیقی و خالص حضرت حق جل وعلا است، چرا که توصیف ذات الهی به اوصاف و نعوت کمالیه مستلزم تحدید و تعین ذات ربوبی است در حالی که مقام ذات مقامی بس رفیع و شامخ است که از هر گونه تعین وصفی مبرا و منزه است،از این رو است که در روایات اسلامی آمده است:"و کمال التوحید نفی الصفات عنه"و نیز آمده است:"و نظام التوحید فی نفی الصفات عنه"،از سوی دیگر حقیقت اوصافی که خداوند متعال خود را به آنها ستوده است همگی به نفی اضداد و مقابلات آنها از ذات الهی باز میگردند و نه به اثبات نوعی مفاهیم ثبوتی،از این رو است که به موجب فرمایش امام صادق(ع)که فرمود:"کل هذه صفات اقرار لا صفات احاطه"باید صرفا به آن چه که خداوند خود را به آن ستوده است اقرار و اذعان نمود و از هر حمل هر نوع وصف و معنای ثبوتی بر ذات الهی احتراز نمود،چرا که عقول و ادراک مخلوقین از احاطه بر آن ذات لا یتناهی عاجز و نا توان است."