"یهودا راز را بابرادران دیگر در میان میگذارد و صحبت ازا ینمیکند که یوسف نزد پدر عزیز شده است(حالآنکه یکی از علل توجه بیشتر یعقوب به یوسف اینبود که او در خردسالی مادرش را از دست داده بودو در ثانی آثار بزرگی را در حرکات و رفتار اومیدید و این خواب حدسش را به گمان تبدیل کردهبود).
وقتی یوسف را به بارگاه ملک میبرند،ملک(فرعون)با احترام و اعزاز تمام با وی برخورد میکندو میگوید: {S«ای ماه تمام،جان فدایت#صد جان ملک نثار راهت#سیر از تو نمیشود نگاهم#زینت ز تو یافت بارگاهم#آرید طبق زدرو مرجان#ریزید به فرق ماه کنعان»S}که در اینجا زمینه مساعد میشود تا گریزی بهواقعۀ عاشورا زده شود و جبرئیل حاضر شدهمیگوید: {S«داغم از تو به سینه گشت مزید#یادم آید ز بارگاه یزید#برسر یوسف نکواطوار#درویاقوت وزر کنند نثار#ریختند شامیان بداختر#برسر اهل بیت خاکستر»S}به تفضیل شرح اینکه چگونه یوسف خواب ملک راتعبیر میکند و خزانهدار ملک میشود میآید و بازشرح هجران فراق پدر و پیر است."