چکیده:
فارابی در تبیین اندیشههای تربیتی خود با الهام از مبانی دین اسلام، انسان را موجودی از خدا و عائد به سوی خدا میداند. با توجه به آنکه وی معتقد است اخلاق تغییرپذیر و در نتیجه، امری اکتسابی است و از سویی، هیچ فضیلتی برای انسان فطری و طبیعی نیست، و در فطرت هیچ انسانی از ابتدای خلقتش کمال وجود ندارد، در نتیجه، همه افراد را برای رسیدن به سعادت و کمال نیازمند به تعلیم و تربیت به واسطه افعال ارادی میداند. وی تحصیل فضایل مختلف را از دو طریق «تعلیم» برای ایجاد فضایل نظری، و «تأدیب» برای ایجاد فضایل اخلاقی و عملی دانسته و طریق دستیابی به سعادت را شناخت سعادت و عوامل آن، خواست و اراده، و عمل معرفی میکند. اندیشههای تربیتی فارابی تحت تأثیر دیدگاه فلسفی وی بوده و تا حدی انتزاعی است، از اینرو به نظر میرسد چنین دیدگاهی آرمانگرایانه و تا حدی دست نایافتنی باشد.
خلاصه ماشینی:
"124 عبارت فارابی در این مورد چنین است: هریک از آدمیان بر سرشت و طبیعتی آفریده شدهاند که هم در قوام وجودی خود و هم در نیل و وصول به برترین کمالات ممکن خود، محتاج به اموری بسیارند که هریک به تنهایی نتوانند متکفل انجام همه آن امور باشند، بلکه در انجام آن احتیاج به گروهی بود که هریک از آنها متکفل انجام امری از مایحتاج آن بود و هریک از افراد انسانی نسبت به هریک از افراد دیگر، بدین حال و وضع بود، و بدین سبب است که برای هیچ فردی از افراد انسان وصول بدان کمالی که فطرت طبیعی او برای او نهاده است، ممکن نبود، مگر به واسطه اجتماع، اجتماعات و تجمع گروههای بسیار که یاریدهنده یکدیگر باشند...
دو) توجه به تفاوتهای امتها و اقوام مختلف فارابی در امر تعلیم و تأدیب و به تبع آن به سعادت رساندن افراد، علاوه بر آنکه معتقد است همه انسانها فطرت مشترک دارند، اما نظر و توجه به اصناف مختلف امتها و اقوام و خصوصیات و ویژگیهای هریک را برای تسهیل در امر تعلیم و تربیت ضروری و لازم میداند: سپس در اصناف مختلف تک تک امتها توجه شده و نیز آنچه که بواسطه طبیعت مشترک از ملکات و افعال انسانی برای آن امت نهادینه شده مورد مداقه قرار می گیرد تا آنکه در مورد تمام امتها و یا اکثر آنها نظری بیان شود..."