چکیده:
ناکارآمدی دریافت زیبایی شناسی غرب برای تحلیل یا ارزش-گذاری آثار صناعی هنروران ایرانی روشن تر از آن است که به یک بحث تفصیلی نیاز داشته باشد. این زیبایی شناسی (aesthetics) برآمده از پای بندی به نمود، یعنی عالم کثیر یا خلق، و نمایش عینی آن است. حال آنکه، هنرور اسلامی ـ ایرانی پای بند به نمایش بود، یعنی جلوات حق، است و از این رو، به تناسبات دقیق ریاضی پای بند نیست. هرچند این دو قطب واگرا، در تلاش تاریخی خود، به همگرایی می رسند و به هم نزدیک می شوند. بررسی تاریخی و سیر تحول معنایی صناعت و هنر یکی از اهداف این تعالیم است.
خلاصه ماشینی:
البته،این فقدان را نباید به معنای غفلت از یک امر مهم گرفت؛بلکه میتوان گفت کلمۀ هنر،به نحو اصالی و مستقل،مورد توجه نبوده،امّا،ضمن وذیل بحث حسن و زیبایی تجلّی مراتب وجود مطرح بوده است.
واژۀ هنر در متون فارسی دری و در دورۀ اسلامی نیز به معنای فضیلت آمده استکه ادامۀ مناسبت آن با معنای کهن آن است.
واژۀ نفی تخنه، enhceta ،به معنای بیهنر در آثار قدمای ایران نزدیکیتخنه در سیر تطوّر تاریخی خود به معنای تکنیک تحوّل پیدا کرد که معنی یونانی آنساختن و تکمیل کردن و بهطور کلی،به معنای فن است.
این تأثیر شدید و هیجانی،همسنگ است با"اقناع هنری"طبعاًتندیسههای یونانی از چنان کمال و مهارت فنّی هوشربایی برخوردارند که تا حدترفند و فریب پیش میروند.
با توجّه به این مفاهیم،میتوان نتیجه گرفت که هنرمند حقیقی شخصی استصاحب مهارت و توانایی،که با ابداع اثر هنری سعی در تقرّب حاصل نمودن به معبودخود دارد؛و طی این مراتب است که صاحب فضیلت و نیکمردی و فتوّت میشود.
در فرهنگ یونانی این فریب،ستودنی و برای تأثیرگذاری برمخاطب لازم تلقی میشد؛امّا،میبینید که دید و دریافت ایرانی کاملاً در عکس و نفیچنین توقعّی از نقش هنر حرکت میکند اصولاً در میان ایرانیان،کسی زیبایی رابرخاسته از حسیّات یا آن را محرّک حواس نمی دانست.
امّا،به رغم این همه تصرّف عامدانه،که به صورت حجمهای خمیده خود را باز مینماید،اینتندیسه از چنان قوّت تأثیری برخوردار است که،پس از چهارده قرن،به عنوان یکاثر هنری نیرومند در نظر گرفته میشود.
در این دینها،نوعی زمینۀ مفهومی رازآمیز وجوددارد که از کنایی بودن آن ناشی میشود و همین جنبۀ کنایی است که به فرآوردههایآن صورت نمادین میدهد.