چکیده:
«صناعت» یعنی τέχνη. وفق استنباط ما از توضیح شارحان، حکمای یونان موضوع صناعت یا τέχνη را از سه جنبهٴ مورد بحث و بررسی قرار داده اند: نخست روح صناعت یا همانμιμησις ؛ دوم نفس صناعت یا ποιησις؛ و سوم کالبد آن که πραζις است. براساس تبیینی که از مراحل شناخت و کسب علم در فلسفهٴ ارسطو طرح شده و تبیین او دربارهٴ «شدن» هر شیء براساس طبیعت (φύση) یا صناعت (τέχνη) و نگرش متدانی (immanent) وی دربارهٴ «صورت» یا ιδος ـ برخلاف نگرش متعالی (transcendent) افلاطون ـ و قرار داشتن «صورت» در درون طبیعت و درون نفس هنرمند پیش از آفرینش شیء، به خوبی مراحل الهام، ابداع و اعمال را توضیح می دهد. مشابهٴ همین بحث، را در فن ششم کتاب شفا، فصل دوم از مقالهٴ دوم، که به علم النفس و اصناف ادراکات انسان پرداخته شده و نیز مباحث مقالهٴ چهارم همین کتاب، می توان استنباط کرد. زیرا ابن سینا هم به مراحل تجرید «صورت» در مراتب ادراک از حس تا عقل اشاره می کند و هم در رسالهٴ نفس و هم در اشارات و تنبیهات به بهره مندی عقل از عقل قدسی. این نفس جوهری است با دو روی، که یکی به سوی عقل فعال است که عقل نظری علم را از آن اقتباس می کند و دیگر روی، سوی بدن دارد که عقل عملی است. کمال عقل عقلی است از جنس عقل که در آن، مرتبهٴ معقول موجودات در ذات باری تعالی، منتقش می شود. از این حیث نیز شیخ الرئیس، هم نظر با حکمای یونانی است. مجموع بررسی ها طرحی از مبانی نظری دربارهٴ «صناعت» را شکل می دهد که مبتنی بر مراتب عقل و خیال و حس و مراتب نزول «صورت» در آنها است، و تحقق «صناعت» منوط به تمامیت آنها است.
خلاصه ماشینی:
این نفس جوهری است با دو روی،که یکی به سوی عقل فعّال است کهعقل نظری علم را از آن اقتباس میکند و دیگر روی،سوی بدن دارد که عقلعملی است.
VK} بخش نخست:صناعت چیست؟صناعت،معنای لغوی مترجمان متون یونانی به زبان عربی،در آغازین قرون اسلامی،همانند ابو بشر متیبن یونس القنایی،صناعت را به جای واژۀ تخنه((به تصویر صفحه مراجعه شود))برگزیدند،که با توجّه بههمۀ معانی آن،گزینش دقیقی است.
برگزیدن زندگی گروهی و فرا آوردن صناعات از ویژگیهای انسان است،هرچند دیگر جانوران و،به ویژه،پرندگان یا زنبور عسل نیز در ساختن آشیانه ولانه به همان سان صناعاتی دارند،لیکن این صناعات از استنباط و قیاس صادرنمیگردد،بلکه از الهام و تسخیر(الهی)برآمده است،برای همین،گوناگونی و فراوانیبسیاری ندارد و بیشتر برای صلاح حال و ضرورت نوع آنها است نه ضرورتشخصی.
«حکمت کاملترین صورت علم است و حکیم کسی نیست که فقط میداند ازعالیترین مبادی چه نتیجهای حاصل میشود،بلکه از خود این مبادی نیز شناختیقینی دارد».
»31 ممکن است خواننده مکرّم این اعتراض را مطرح کند که ارسطو در کتاب سیاستاز دو نوع(به تصویر صفحه مراجعه شود)سخن به میان میآورد که یکی در خور آزادمردان است و دیگری دون شأن آنان.
بخش متدانی این معرفتدیانویا((به تصویر صفحه مراجعه شود))یا عقل بحثی،نظری یا استدلالی41نامیده میشود که از اصولموضوعه (smoixa) و متعارف آغاز و با استفاده از برخی قواعد مسلّم،آدمی را بهنتایج ضروری دلالت میکند.
(67)-نک سید حسین نصر،سه حکیم مسلمان،ترجمه احمد آرام،تهران،شرکت سهامی کتابهای جیبی،چاپپنجم،1371؛شیخ الرّئیس ابو علی سینا،الهیات نجات،ترجمه و پژوهش سید یحیی یثربی،تهران،انتشارات فکر روز،چاپ اول،1377؛همو،الهیات دانشنامه علائی،با مقدمه و حواشی و تصحیح محمدمعین،همدان انجمن آثار و مفاخر فرهنگی،دانشگاه بو علی سینا،چاپ دوم،1383،همو،الشفا،الالهیات،موقع الفلسفة الاسلامیة،در: anis/moc.