چکیده:
در دورانی که هواداران جدایی دین از سیاست. داعیه برتری فکری
خویش را به جهانیان نشان میدادند. انقلابی در ایران به وجود آمد که
موتور اصلی آن» اندیشه دینی و خواستهاش, تاسیس حکومتی بر پایه
این تفکر بود. بررسی رویکرد این مردمی, اندیشمندان را با
این پرسش اساسی روبهرو ساخت که: مگر نهادها و گروههای
سیاسی دیگری که مخالف با نظام شاهنشاهی باشند. در جامعه پیش از
انقلاب وجود نداشته است؟ از این رو نویسنده بر آن شد تا با بررسی
نقش سه رکن انقلاب. یعنی مردم. ایدئولوژی و رهبری, به دلایل
کمرنگ بودن نقش احزاب دیگر در این سه رکن بپردازد. نتایج حاصل
از تحقیق نشان داد که نقش اسلام در عوامل فوق, دارای تاثیر شایان
توجهی بود که از سال ۱۳۴۰ دلیلی گشت تا احزاب و گروههای سیاسی
که پیرو تفکرات غیر دینی بودندء به حاشیه رانده شود و انقلابی دینی شکل یابد.
In an age when the adherents of separation of religion and politics claimed
to be intellectually superior, a revolution emerged in Iran whose main motive
was religious thought and whose goal was establishing a government based
on this thought. Studying this demotic approach made thinkers faced with
the following essential question: "Were there no other political parties,
institutions, and groups opposing to royal regime?" Thus, the writer has tried
to investigate the role of three pillars of revolution, i.e. people, ideology and
leadership; this is because the role of other parties was weaker in these
three pillars. The results showed that Islam had a considerable effect on the
above factors. This, from 1340 onward, made other political groups and
parties marginalized and a religious movement formed.
خلاصه ماشینی:
"مقدمه در بررسی تاریخ تحولات سیاسی-اجتماعی ایران،پدیده سال 57 در ربع آخر قرن بیستم، باعث شگفتی بسیاری از پژوهشگران و نویسندگان تاریخی،سیاسی و اجتماعی شد و بسیاری از آنان را با این پرسش اساسی روبهرو ساخت که:چرا این انقلاب،پسوند اسلامی به خود گرفت؟مگر احزاب،نهادها و گروههای سیاسی-اجتماعی دیگری که مخالف با نظام شاهنشاهی باشند در جامعه پیش از انقلاب وجود نداشت؟درصورت وجود چنین نهادهایی، سهم آنان در پیروزی انقلاب بهچه میزان بود؟آیا از حمایتهای سیاسی-اجتماعی برخوردار بودند یا خیر؟و پرسشهایی از این دست.
اکنون برای بررسی دلایل کمرنگتر بودن نقش احزاب و گروههای گوناگون غیراسلامی پیش از انقلاب و تأثیر آنان در روند تحرکات اجتماعی-سیاسی ایران،به سه رکن اساسی انقلاب،یعنی مردم،ایدئولوژی و رهبری و چالشهای موجود میان آنان توجه میکنیم.
یکی از این منابع، نیروی عظیم بالقوهای است که در مردم نهفته است و مخالفان از راه احزاب و گروههای سیاسی و با ارائه ایدئولوژی ناب که از منابع معنوی بسیج محسوب میگردد،توده را به سمت و سوی خود هدایت میکنند.
هرقدر کفه ترازوی احزاب از توده انباشته شود و بر مشروعیت و حقانیت گروه یادشده افزوده و از قدرت حاکم کاسته گردد،دائما افزایش شکاف را شاهد خواهیم بود تا زمانی که حاکم سیاسی تمام ابزار خود را برای حفظ ساختارهای موجود از دست دهد و مردم درمقابل آخرین حربه او،یعنی زور و سرکوب و قدرت نظامی،حاضر به فداکاری جان خویش و دستیابی به اهدافی شوند که در ایدئولوژیها مطرح شده است."