چکیده:
کسی که از لابه لای تفکر او در «رساله»، پوزیتیویزم منطقی سر بر آورد، همو نیز ضربه نهایی را به پیکره پوزیتیویزم وارد ساخت. ویتگنشتاین، با نقد نظرگاه فلسفی خود در «رساله» درباره زبان، راه را برای نجات باور دینی از چنبره خشک و تنگ اصل تحقیق پوزیتیویستی فراهم ساخت. گرچه در آثار متاخر ویتگنشتاین، دین چندان نقشی ندارد؛ اما اشارات و تلویحات گاه گاه او به دین، در لابه لای سخنرانی ها و گفت وگوها، چنان تصویر موثری از دین ترسیم کرد که عده ای سخن از اصالت ایمان ویتگنشتاین به میان آورده اند. در این مقاله، نشان داده شده که انکار زبان خصوصی، به عنوان یک مبنای فلسفی، راهی در تفسیر و تبیین زبان فراروی ویتگنشتاین نهاده است که می تواند به جای بیان ناپذیری گزاره های دینی در «رساله»، تصور دیگری عرضه کند و از نقش «خدا»، «گناه» و ... سخن بگوید. بیان تاثیرگذار و نافذ ویتگنشتاین در انکار زبان خصوصی و تشبیه زبان به بازی، به عنوان فعالیتی انسانی و قاعده مند، توانست انحصار زبان در صورت واقع نما و علمی را در هم شکند و برای صورت های دیگر زبانی نیز اهمیت و معنا قائل شود. گرچه بعضی محققان، نظرگاه ویتگنشتاین در باب باور دینی را «اصالت ایمان ویتگنشتاین» نامیدند؛ ولی این مقاله نشان می دهد که انتشار آثار بعدی ویتگنشتاین، نشان از آن دارد که دیدگاه وی به درستی تعبیر نشده است.
خلاصه ماشینی:
"در این مقاله،نشان داده شده که انکار زبان خصوصی،به عنوان یک مبنای فلفسی،راهی در تفسیر و تبیین زبان فراروی ویتگنشتاین نهاده است که میتواند به جای بیانناپذیری گزارههای دینی در«رساله»،تصور دیگری عرضه کند و از نقش«خدا»،«گناه»و...
گرچه بعضی محققان،نظرگاه ویتگنشتاین در باب باور دینی را«اصالت ایمان ویتگنشتاین»نامیدند؛ولی این مقاله نشان میدهد که انتشار آثار بعدی ویتگنشتاین،نشان از آن دارد که دیدگاه وی به درستی تعبیر نشده است.
برای اثبات این ادعا،نخست باید استدلال ویتگنشتاین بر انکار زبان خصوصی را بدانیم و سپس بررسی کنیم که آیا چنین نتیجۀ مهمی در خصوص گزارههای دینی برآن بار میشود یا نه؟ 1.
مقصود ویتگنشتاین از بیمعنایی علم به درد این است که تنها در صورتی علم به چیزی معنا دارد که شک در آن امکان داشته باشد و چون در احساسات خود نمیتوان شک کرد،پس سخن گفتن از شناخت آنها نیز بیمعناست.
اگر نظرگاه ویتگنشتاین را اصالت ایمان به معنای متعارف کلمه بدانیم،باید یک یا چند عنصر از عناصر ذیل را داشته ب اشد:1-دین منطقا از جنبههای دیگر حیات متمایز است؛2-گفتمان دینی،اساسا توعی خودارجاعی دارد و از چیزی حکایت نمیکند؛3-تنها مؤمنان باورهای دینی را فهم میکنند؛4-از دین نمیتوان انتقاد کرد.
در اینجا،ما نمیخواهیم به این بحث بپردازیم که آیا ویتگنشتاین شخصا متدین بوده است یا نه،11بلکه وجهۀ همت ما این است که نشان دهیم مبانی فلسفی ویتگنشتاین متأخر،به ویژه بحث انکار زبان خصوصی،چه تأثیری در تحلیل باور دینی و امکان پذیرش و معنای آن دارد؟ انکار زبان خصوصی،انحصار کاربرد زبان در اخبار و تحویل بردن همۀ صورتهای زبانی به صورت واقعنما را از بین میبرد؛و راه را برای قول به انواع کاربردهای زبان فراهم میکند."