خلاصه ماشینی:
"در کتابخانهء اسکندریه دستنوشتهها بر آیین و بسامان بود، بل فهرستی موجز بر همان نهج فهرست کتابخانهء الازهر داشت،منتها بین کتابهای چاپی و نسخههای خطی فرقی ننهاده،آن شیخ جان خواسته بود که برابر با نمونههای اروپایی باشد،اما بجز اندکی بهای گنجینههای آنجا را نمیدانست،باری،امیدها فریبم نمیدهند،چه آنکه از بیست دستنوشتهء قابل توجه،دو دستنوشته یافتم که همان دو گوهر یکدانه پیوسته با شعر عربی که به وجهی خاص در آن زمان برای من اهمیت داشت.
البته چیزهای بسیار هم از آنچه خواندم در حقیقت برای من نامفهوم ماند،مقدم بر آنها این مسأله بود که چگونه ممکن است این بطریق مسیحی عرب باشد،حال آنکه همهء عربها مسلمانند؟اینچنین ساده میاندیشیدم،لیکن هم در آن زمان«یوحنا دمشقی»از الکسی تولستری به یادم آمد، و افزون بر آن نیز نفهمیدم که چرا بطریق انطاکیه از دمشق کوچید؟چند سال گذشت تا دانستم عربهای مسیحی نقش مهمی در خلافت عربی ایفا کردهاند،و تاریخ ایشان صفحهء جالب نظری در فرهنگ عربی باشد.
بدینسان تا تابستان 4191 تدوین فهرست مقدماتی مجموعهء کاخ را به پاپان بردم،و البته هرلحظه احساس میکردم که کاخ زمستانی جای مناسبی از برای آن مجموعه نیست،در همان تابستانی آنگاه که به خارجه سفر کردم،با اهتمام به جستجوی بعضی از تألیفات موجود ماکاریوس پرداختم،خواه در کتابخانهء جالب و مجهز دانشگاه لیپزیک،یا در آن ساختمان محقرانهء انجمن شرقشناسی آلمان در شهر هاله که بارها تنها دیدار کنندهء آن بودم،فلذا بایستی پس از آنکه کار روزانهام تمام میشد کلید را در جایی بگذارم که قرار شده بود."