چکیده:
برنامه ریزی، فرآیند آگاهانه تصمیم گیری در مورد اهداف و فعالیتهای آینده یک فرد، گروه، واحد کاری یا سازمان است. مدیر یا مدیران برنامه ریزی، برنامه ریزی را با یک تحلیل موقعیتی آغاز می نمایند و درچارچوب محدودیت زمانی و منابع، اطلاعات مرتبط با مسأله مورد برنامه ریزی را جمع آوری و تفسیر می نمایند؛ سپس با تأکید بر خلاقیت، مدیران و کارکنان را تشویق کرده تا بر پایه نگرشی وسیع به امور خود بیندیشند، آنگاه با توجه به مزایا، مضرات و تأثیرات بالقوه هر گزینه، مناسبترین و امکان پذیرترین اهداف و طرحها را برگزیده و مدیران و کارکنان را توجیه نموده و منابع مورد نیاز را در اختیار آنان گذاشته و به انجام آن تشویق می نمایند. از آنجائیکه برنامه ریزی، فرآیندی پیش رونده و تکرار شونده است ، مدیران باید بطور مستمر عملکرد واحدهای تحت امرشان را از جهت تطابق با اهداف و برنامه ها تحت نظر داشته باشند. در مقاله حاضر شما با این فرآیند و اصول و مبانی برنامه ریزی آشنا خواهید شد.
خلاصه ماشینی:
"هدف از برنامهریزی -افزایش احتمال رسیدن به هدف از طریق تنظیم فعالیتها -افزایش منفعت اقتصادی از طریق مقرون به صرفه ساختن عملیات -متمرکز شدن بر طریق دستیابی به مقاصد و اهداف و دوری از انحراف از مسیر -مهیا ساختن ابزاری بر کنترل انواع برنامهریزی برنامهها برای مقاصد متنوعی تنظیم میشوند و به فراخور هر وضعیت به گونهای متناسب با آن شکل میگیرند لذا دستهبندی ذیل را برای انواع برنامهریزی عنوان مینماییم: 1-برنامهریزی تخصصی گاهی با توجه به ماهیت تخصصی برخی از وظایف مدیریت برای انجام آنها برنامهریزی میشود.
محدودیتهای برنامهریزی(محدودیتها و معایب) با وجود محاسن زیادی که برنامهریزی دارد،محدودیتهایی را نیز به همراه دارد که عبارتند از: -برنامهریزی مستلزم صرف هزینه و وقت است؛ -سازمانهای کوچک نمیتوانند به علت عدم توان مالی و فرصت کافی به نحو مطلوب برنامهریزی کنند؛ -برنامهریزی،مستلزم ایجاد محدودیتهایی است که در کوتاهمدت حرکت را در سطوح متعدد سازمان کند و مشکل میسازد؛ -برنامهریزی،بیشتر مبتنی بر پیشبینی بر اساس حدس و گمان و احتمالات است و کمتر بر اساس اطلاعات قطعی انجام میگیرد(پس باید قبل از برنامهریزی به دنبال شناخت وضعیت موجود سازمان باشیم).
عمدهترین این دامها عبارتند از: -تفویض کردن وظیفه برنامهریزی توسط مدیر عالی به دیگران(بگونهای که مدیریت عالی درگیر نباشد)؛ -درگیر شدن مدیریت عالی در مسائل جاری(روزمرگی)و عدم وقت کافی برای برنامهریزی؛ -کوتاهی در امر تدوین و تعریف اهداف به صورت واضح؛ -کوتاهی در امر درگیر ساختن مدیران اجرایی مهم در فراگرد برنامهریزی؛ -عدم استفاده از برنامهها به مثابه معیار واقعی ارزیابی عملکرد مدیران؛ -کوتاهی در امر ایجاد و تقویت جو موافق و حامی برنامهریزی؛ -مجزا پنداشتن فراگرد برنامهریزی از سایر جنبههای فراگرد مدیریت(مثلا اطلاعات و..."