چکیده:
برآمدن محمد بنعبدالوهاب در نجد واکنشهای گستردهای در پی داشت. نگرشهای متفاوت به بنیادهای فکری و رفتاری او، پرسشهای فراوانی را در ذهنها برانگیخت؛ مانند وهابیت چیست؟ اعتراض او به کدامین گفتار و رفتار مسلمانان است؟ آموزههای اصلی آن کدام است؟ نتایج سیاسی ـ اجتماعی وهابیت به سود چه کسانی تمام میشود؟ رویکرد اندیشمندان اهلسنت به آموزههای وهابیت و ارزشگذاری آن چگونه است؟ این نوشتار در صدد پاسخ به برخی از پرسشهاست و بستری را برای بحثی روشن در این زمینه فراهم میآورد.
خلاصه ماشینی:
"برخی از این موارد پانزدهگانه عبارتاند از: خراب کردن گنبد و بارگاه اصحاب رسول خدا9 در جبیله 2 بدون هیچ دلیل شرعی و فقط به سبب پیروی از هوای نفس؛ سوزاندن کتاب دلائل الخیرات بهجهت قول مؤلفش که تعبیر سیدنا و مولانا به کار برده (و نشانه توسل است) و سوزاندن کتاب روض الریاحین؛ خراب کردن حجره پیامبر9 و کندن ناودان خانه خدا در صورت دسترسی به آنها؛ مسلمان ندانستن کسانی که ششصد سال قبل از او زیستهاند؛ تکفیر مخالفان خود و موحد شمردن موافقان خود؛ ادعای اینکه او حقیقت مفهوم لا اله الا الله را بدون درک استاد فهمیده، اما دیگران نفهمیدهاند؛ 3 بحوث و تعلیقات، ص112، برای اطلاعات بیشتر از اقدامات محمد بنعبدالوهاب در عیینه ر.
حال سؤال این است که چگونه میتوان تصور کرد که چنین فردی با اینگونه عقاید، از گفتار خویش برگردد؛ و به باطل بگرود؛ باطلی که در نزد او اظهر من الشمس بوده است!؟ از سوی دیگر اعترافات علما به وجود کتاب مذکور و نزاع میان آنان و عدم ذکر برگشت سلیمان از عقایدش، 1 و حتی در برخی موارد تصریح به مخالفت تا پایان عمرش، 2 همگی به صراحت بر عدم رجوع سلیمان دلالت دارد که از باب نمونه فقط به یک مورد اشاره میشود.
2 همچنین وی در فتح احساء قصیدهای در ذم اهالی نجد و دعوت سلفیه سرود که ابتدای آن چنین است: سلام فراق لإ سلام تحیة علی ساکنی نجد و أرض الیمامة تا آنجا که میگوید: و من این هذا العلم جاء الیکم أمن أرض نجد أم من رأس خیمتی 3 شیخ محمد که خود از ابنفیروز با عنوان یکی از علمای حنابله و نزدیکترین آنان به اسلام یاد میکند، 4 او را به کفر اکبر که باعث خروج از دین میشود، متهم کرده است."