خلاصه ماشینی:
"ازآنجایی که لطف خداوندی شامل حال است که دوباره جلال و قدرت وعظمت گذشته ایران در آن سرزمین ایجاد شود و تجارت و معاملات درتحت اجرای عدالت کامل رواج پیدا کند،الحال نظر به اینکه جناب ویلیامآندریوپرایس )ecirP werdnA mailliW( نماینده ملت انگلیس بهخلیج فارس وارد شده و دارای اختیارات مخصوص میباشد که دربوشهر ایجاد کارخانه نماید و مستر بن جامین جرویس )sivreJ nimajneB( را در آنجا مقیم کرده و او نیز به موجب دستور،نمایندهفوق الذکر،مستر توماس درون فرد )drofmuD samohT( و استیفنهرمیت )timraH nehpetS( را نزد اینجانب فرستاده تا از من فرمانیتقاضا نمایند که اجازه بدهم به موجب سابقه قدیمی که در تجارت اینمملکت داشتند مجددا در آن تجارت نمایند.
باز فرانسویهامایوس نشدند و مکرر اقدام نمودند تا اینکه دربار ایران با این عبارت بهآنها آخرین پاسخ را داد:«اگر خود ناپلئون هم وارد طهران شود اجازهورود به حضور قبله عالم داده نخواهد شد»این بود علاقه شهریار ایرانبه عهد و پیمان خود،اما دولت انگلیس ایران را فراموش نمودند و بهخواهشهای ایران بیاعتنایی کردند و نماینده پادشاه ایران را مایوسمراجعت دادند.
سرهارفورد جونز کاغذی را که جزئیات پذیرایی که باید از طرف شیخبوشهر به عمل آید در آن نوشته شده بود به نماینده کمپانی تسلیم نمودو ضمنا هم زبانی اظهار کرد چه تشریفاتی باید در وقت ورود به خشکیبه عمل بیاید که درخور شأن و مقام سفیر فوق العاده پادشاه انگلستانباشد و باید شیخ را مسئول قضایا و پیشآمدهها نمود تا اینکه تصمیمدولت ایران معلوم گردد."