خلاصه ماشینی:
"فکر میکنم قبلا به تو گفته باشم کهکازت خیلی خوب است.
چهطور است یک نامه هم برای مدرسه بنویسی و به آن خانم معلم کلاساول که خپل بود و سرخ،بگویی که حالم از آن سینههای بزرگ و شکم پرپیهاشبههم میخورد،و بنویسی که او حق نداشت جلو کلاس بایستاندم و به بچههابگوید برایم دست بزنند.
باید یک نامه هم باری ناظم دبیرستان بنویسی و بگویی من بودم کهزنگهای بیکاری توی کلاس ضرب میگرفتم و مریم بود که میخواند و بقیه هممیرقصیدند.
بگو اگر بخواهد اسامی آنها را مینویسم برایش.
بگو اگر ممکن است در ازای آن لیست اسم کرم را برایم بفرستد.
حالا دیگر این که آنها بدانند یا نه،چه فرقی به حالم میکند؟با وجود تودیگر دستشان به من نمیرسد.
خندهآور است،نه؟ چیه؟چرایی حوصلهای؟به این زودی خسته شدهای؟یا شاید فکر میکنیمعاملهمان عادلانه نیست؟اول یک لیوان آب برایم بیاور.
میخواستم بنویسی از این که پشتیشان را کردم احساسبدی میکنم."