چکیده:
عبدالرحمنبن خلدون به عنوان پدر فلسفه تاریخ شناخته شده است. برای بیشتر
پژوهشگرانی که به بررسی اندیشههای ابن خلدون پرداختهاند، دیدگاههای او در عرصه
فلسفه نظری تاریخ جاذبه بیشتری داشته است. بررسی دقیق مقدمه نشان میدهد که ابن
خلدون افزون بر ارایه یک نظام نظری برای بررسی چگونگی تحول جوامع انسانی،
دیدگاههایی را مطرح میکند که در چارچوب فلسفه علم تاریخ یا فلسفه انتقادی تاریخ در
خور بررسی است. این نوشتار بر آن است که نخستین بارقههای مباحثی چون تاریخ
انتقادی، جامعهشناسی تاریخی و روانشناسی تاریخی در مقدمه قابل جستجو و شناسایی است.
خلاصه ماشینی:
"در فلسفهی علم یا فلسفهی انتقادی تاریخ سعی بر این است که روشن گردد آیا میتوان تاریخ را علم دانست؟ موضوع، روش و فایدهی چنین علمی چیست و چه نسبت و پیوندی میان آن و علوم دیگر برقرار است؟ ابن خلدون که خود تاریخ درس میداد(5) و کتاب تاریخ مهمی از خود به یادگار نهاد،(6) برای نخستین بار به این رشته از مطالعات انسانی، از دیدگاه علمی نظر کرد.
نخستین اصلی که از تفاوتهای این دو گونه تاریخ سرچشمه میگیرد، به تعریف ابن خلدون از تاریخ بر میگردد: باید دانست که حقیقت تاریخ، خبر دادن از اجتماع انسانی، یعنی اجتماع جهان و کیفیاتی است که بر طبیعت این اجتماع عارض میشود؛ چون توحش و همزیستی و عصبیتها و انواع جهانگشاییهای بشر و چیرگی گروهی بر گروه دیگر و آن چه از این عصبیتها و چیرگیها ایجاد میشود، (مانند: تشکیل سلطنت و دولت و مراتب و درجات آن) و آن چه بشر در پرتو کوشش و کار خویش به دست میآورد، (چون پیشهها، معاش، دانشها و هنرها) و دیگر عادات و احوالی که در نتیجهی این اجتماع روی میدهد.
(33) ابن خلدون بحث خود را دربارهی علم جدید با این تعریف آزمایشی آغاز میکند: «معیار صحیح برای تشخیص صدق و کذب اخبار و بر حسب ممکن یا ممتنع بودن آنها» مطالعه دربارهی اجتماع بشری (عمران) است.
در واقع، ابن خلدون این بحث را مقدمهای برای بحث در مورد عمران قرار میدهد؛ چرا که به عقیدهی او تاریخ و رویدادهای تاریخی گذشته، خود موضوع عمران است و در چارچوب همین پیوند میان تاریخ و عمران است که تاریخ ـ چنانکه حصری مینویسد ـ گسترش موضوعی مییابد و از وضع سیاسی محض خارج میشود و زندگی اجتماعی و مظاهر گونهگون آن را نیز در بر میگیرد."