خلاصه ماشینی:
"نکته و درس مهمی که باید از سوی یک مرکز آموزشی در عالیترین سطح،مثلدانشگاه عالی دفاع ملی کالبدشکافی شود،طرح این سؤال و پاسخ به آن است که"چرا در فاصلۀ بین پیروزی انقلاب اسلامی و جنگ ما قادر به ایجاد بازدارندگی نبودیم؟"و به عبارت دیگر"چه کار باید میکردیم تا دشمن به بازدارندگی میرسید؟" از این دست سؤالات باز هم در همین مرحلۀ اول یعنی قبل از جنگ وجود دارد.
البته نیروهای مسلح تابع سیاسیون بودند که تصمیمگیریمیکردند ولی آنها به دنبال استراتژی سیاسی بودند،البته منظور این نیست کهاستراتژی سیاسی در جنگ غلط است،نه آنهم اهدافی دارد که تعقیب میکند اما درجنگ ما مشخص گردید که این استراتژی،موفق نیست و رزمندگان،ارتش و سپاهدر این سالهای پایانی تمام تلاش خودشان را میکردند که بتوانند سیاسیون رامجددا به استراتژی نظامی امیدوار کنند،و ما میتوانیم بگوئیم که قطعنامۀ 598 درحقیقت بر مدار همین استراتژی نظامی برای ما نوشته شد،یعنی زمانی که دشمن ازقدرتی که در ارتش و سپاه هست،وحشت کرد،آن وقت،حاضر به امتیاز دادن شدو در این قطعنامه امتیازاتی را به ما داد والا استراتژی سیاسی بعد از فتح فاو شکست خودر،چون این استراتژی میگفت،اگر ما یک جای مهمی را بگیریمدشمن به ما امتیاز میدهد و میتوان جنگ را تمام کرد."