خلاصه ماشینی:
قابوسنامه {Sکسی از بزرگی بود سربلند#که باشند خردان از او بهرهمند#غم کمتران خور اگر مهتری#که زیباست این شیوه در مهتری#کسی را بزرگی رسد در وجود#که کمتر نوازیش باشد به جود#کسی را رسد منصب داوری#که خلق خدا را کند یاوریS} عبدی بیک شیرازی-آیین اسکندری کودکی از بنی هاشم با یکی از ارباب مکارم بیادبیکرد.
بهارستان جامی-روضه سیم {Sای دل از پست و بلند روزگار اندیشه کن#در برومندی ز قحط برگ و بار اندیشه کن#از نسیمی دفتر ایام برهم میخورد#از ورق گردانی لیل و نهار اندیشه کن#بر لب بام خطر نتوان به خواب امن رفت#ایمنی خواهی ز اوج اعتبار اندیشه کنS} صائب تبریزی {Sدل خلق را تنگ باشد فضا#نشاید به حشمت در آن کرد جا#به نرمی توان شد به دلها درون#مسخر نمودن درون و برونS} عبدی بیگ شیرازی-آیین اسکندری بهلول را گفتند:دیوانگاه بصره را بشمار،گفت:از حیّزشمار بیرون است.
یکی اسبی از دوستی به امانت خواست گفت:اسبدارم اما سیاه است.