چکیده:
آنیما در نظریه کارل گوستاو یونگ1، تجسم تمامی گرایش¬های روانی زنانه در روح مرد است که بهزعم وی نتیجه تجارب نژادی مرد با زن در طول صدها هزار سال زندگی با یکدیگر بوده و در ناخودآگاه جنس نرینه بهیادگار مانده است و این، باعث تسهیل واکنش¬های متقاضی و توافق نظر بین دو جنس متقابل می¬شود. این کهن¬الگو همانند دیگر کهن¬الگوها، هم در نمایه¬های مثبت و هم در نمایه¬های منفی به نمود درآمده که در این مقاله نمودهای مثبت آن بررسی شده است. بر اساس این مقاله نمودهای مثبت کهن¬الگوی آنیما مطابق با دیگر نقاط جهان در اساطیر، ادبیات و فرهنگ ایران نیز به نمود درآمده و «معشوق»، «الهام¬بخش» و «احساسات نسبت به طبیعت» -که در این مقاله با نمونه¬ها و مثال¬های مختلف تحلیل و ارزیابی شده است- برخی از این نمودها به شمار می¬آید. در این مقاله، نشان داده شده است که دستکم یکی از نمودهای آنیما در ناخودآگاه مرد ایرانی از پروتوتایپ واحدی نشئت می¬گیرد و این پروتوتایپ، بهاحتمال زیاد یکی از ایزدبانوان کهن ایرانی است. این پژوهش به روش توصیفی ـ تحلیلی انجام گرفته، و برای گردآوری اطلاعات از روش کتابخانه¬ای و بیشتر از نوع متن¬خوانی استفاده شده است.
خلاصه ماشینی:
"دون ذکر نام: {Sای که میان جان من تلقین شعرم میکنی#گر تن زنم خامش کنم ترس که فرمان بشکنمS}(کلیات شمس،غزل 1375) {Sدر اندرون من خستهدل ندانم کیست#که من خموشم و او در فغان و در غوغاستS}(دیوان حافظ،غزل 22) {Sکیست این پنهان مرا در جان و تن#کز زبان من همی گوید سخن#اینکه گوید از لب من راز،کیست؟#بنگرید این صاحب آواز کیست؟#در من اینسان خودنمایی میکند#ادعای آشنایی میکند#کیست این گویا و شنوا در تنم#باورم یا رب نیاید کاین منم#متصلتر با همه دوری به من#از نگه با چشم و از لب با سخن#خوشپریشان با منش گفتارهاست#در پریشانگوییاش اسرارهاستS}(گنجینه الاسرار،17) {Sباز آن گوینده گفتن ساز کرد#و ز زبان من حدیث آغاز کرد#هل زمانی تا شوم دمساز خویش#بشنوم با گوش خویش آواز خویش#تا ببینم این که گوید راز،کیست؟#از زبان من سخنپرداز کیست؟#این منم یا رب چنین دستانسرا#یا دگر کس میکند تلقین مرا#شوخ و شیرین مشرب من کیستی؟#ای سخنگوی از لب من کیستی؟#قصۀ مطلوب میگویی بگو#نکتۀ مرغوب میگویی بگوS}(همان،58) {Sای دیده من جمال خود اندر جمال تو#آیینه گشتهام همه بهر خیال تو#خاتون خاطرم که بزاید به هر دمی#آبستن است لیک ز نور جلال توS}(کلیات شمس،غزل 2234) ابعه: {Sور چه دو صد تابعه فریشته داری#نیز پری باز و هرچه جنی و شیطان#گفت ندانی سزاش و خیز و فراز آر#آنک بگفتی چنانک باید نتوانS}(رودکی،37) {Sبازیگری است این فلکگردان#امروز کرد تابعه تلقینمS}(دیوان ناصر خسرو،430) {Sتا سخنم مدح خاندان رسول است#تابعه46طبع مرا متابع و یار استS}(همان،100) {Sای به ترک دین بگفته از سر ترکی و خشم#دل بسان چشم ترکان کرده از گندآوری#همچنین ترکی همی کن تا به هر دم تابعه47#گوید اندر مغز تاریک تو کی کافر فریS}(دیوان سنایی،660) {Sگویند که تابعه48کند تلقین#شاعر چو قصیدهای کند انشی#من بنده چو از مدیحت اندیشم#روح القدسم همی کند املیS}(دیوان جمال الدین اصفهانی،348) ب یار: {Sطبع شوریدۀ من این همه شیرینکاری#میکند در سخن امروزبه تلقین لبتS}(دیوان سیف فرغانی،569) {Sچون لعل لبت نمود تلقین#بر دل ننهیم بند لعلینS}(کلیات شمس،ترجیح بند 38) {Sتا لبش کرد چو طوطی به سخن تلقینم#شد قفس چوب نبات از سخن شیرینمS}(دیوان صائب تبریزی،2742/5) رد: {Sعلم است کیمیای همه شادی#ایدون همی کند خردم تلقینS}(دیوان ناصر خسرو،522) {Sتا ضمیرم یافت در مدح تو تلقین از خرد#دام فکرت بر ره معنی بر آن تلقین نهادS}(کلیات دیوان امیر معزی،163) {Sاگر ز عقل همه راستی بود تلقین#مرا ثنا و مدیحت ز عقل تلقین استS}(همان،112) {Sهرچه عقلم در پس آیینه تلقین میکند#من همان معنی به صورت بر زبان میآورمS}(دیوان خاقانی،388/1) {Sبود طبعم ز نظم و نثر نفور#چون ز اسکندر مظفر فور#تا در این حضرتم خرد تلقین#کرد این نامۀ بدیع آیینS}(حدیقه الحقیقه،707) بدینترتیب،آنیما نشاندهندۀ نوع رابطۀ مرد با ناخودآگاه است."