چکیده:
ساختگرایان ادبیات را دارای ساختاری یکسان با زبان میپندارند و در پی گردآوری قواعد نحوی ویژهای برای آن هستند. ساختگرایی در داستان، بیشتر به بررسی عنصر روایت میپردازد. روایتشناس ساختگرا در پی گردآوری ساختار روایی منسجم و واحدی از حوزههای گوناگون داستان است. در این مقاله، یکی از برجستهترین رمانهای فارسی، شازده احتجاب، (1348) نوشته هوشنگ گلشیری با توجه به برخی دیدگاههای منتقدان ساختگرا همچون ژنت، گرماس، برمون، تودوروف و بارت تحلیل شده است. برای این منظور، ساختار شازده احتجاب در سه سطح بررسی شده است: در سطح نخست که عنوان آن «راوی و زاویه دید در شازده احتجاب» است، زاویه دید، شیوه روایت و راوی یا راویانی بررسی شده که شازده احتجاب را روایت میکنند. سطح دوم به بررسی ساختار روایی شازده احتجاب، و سطح سوم به تحلیل ساختاری این داستان نظر دارد.
خلاصه ماشینی:
"هرآنچه دربارۀ راوی و زاویۀ دید روایت در شازدهاحتجاب گفتیم،میتوان در این جدول مشاهده کرد: جدول:جنبههای گوناگون زاویۀ دید در شازده احتجاب (به تصویر صفحه مراجعه شود) سطح دوم:تحلیل ساختار روایت در شازده احتجاب از دیدگاه بارت،ساختار هر روایتی شامل این بخشهاست: وضعیت اولیه(پایدار)+نقشها(وضعیت ناپایدار)+وضعیت نهایی(پایدار دوم) این نمودار را میتوان به شکلی روشنتر ترسیم کرد: مقدمهچینی+گرهافکنی+کنشها+گرهگشایی+وضعیت نهایی ذکر طرح ساختاری تودوروف نیز میتواند سودمند باشد.
تفاوت حدیثنفس فخری با تکگویی شازده در این سات که شازده از تکگویی خویش هدفویژهای دارد و آن،شناخت خویشتن است؛اما فخری بیهدف به حدیث نفسمیپردازد؛به همین علت حدیث نفس گفتن فخری جزء افعال این پاره به شمار نمیآید،درحالیکه«با خویش سخن گفتن»جزء افعالی است که شازده برای دستیابی بههدف خویش از آن بهره میجوید: مفعول(زمینۀ پاره):بدل شدن به فخر النساء فاعل:فخری فعل:آرایش کردن،شراب خوردن نتیجه:توفیق(؟) (به تصویر صفحه مراجعه شود) الگوی کنشی گرماس شامل شش کنشگر است که سه تقابل دوتایی را تشکیلمیدهد:فاعل/مفعول،یاریگر/مخالف،فرستنده/گیرنده.
این پارهها،ساختار واحدی ندارد و تنها میتوان برخی از آنها رابرای نمونه ذکر کرد: (به تصویر صفحه مراجعه شود) نتیجهگیری اگر ساختار هر رمان را بتوان از سه جنبۀ روایی،نحوی و همچنین ساختارهای شکلدهندهمعنا بررسی کرد،ساختار روایی ترکیبی از این اجزا و عناصر است: وضعیت مقدماتی+گرهافکنی+پارههای گوناگون+گرهگشایی+وضعیت نهایی بر اساس این،ساختار روایی شازده احتجاب ترکیبی است از عناصر ذکرشده درنمودار،با این تفاوت که این اجزا آنگونه که در نمودار ذکر شد در پی هم نمیآیند.
اگر ساختار نحوی هر رمان را فاعل+مفعول+فعل بدانیم،داستان جامع شازدهاحتجاب شامل یک فاعل اصلی(شازده احتجاب)،یک مفعول اصلی(خویشتنشناسی)وسه فعل عمده(زنده انگاشتن درگذشتگان در خیال،مرور کردن خاطرات و رویدادهایگذشته و گفتوگو با خویش)است."