چکیده:
این مقاله نگرش فلسفی - عرفانی رابیندرانات تاگور را بیان می کند. از آنجا که محیط اجتماعی و احوال و افکار پیرامونی هر اندیشمندی در ساختار اندیشگی و شکل بخشی شخصیت او تأثیر قطعی دارد و هزارها شعری که از تاگور بجا مانده، بهترین نمودار زندگی اوست، ابتدا مایه های پیدایش این اعتقادات،اعم از گرایشات اشراقی جد و پدر ،که تاگور از آن متأثر است، تأثیر جنبش برهماساماژ، تصوف ادیان مختلف و به ویژه جاذبه روح عرفانی درویشان بائولی بر تاگور بررسی می شود و آنگاه به ویژگی های شاخص مبانی عرفانی و تعالیم معرفت آموز اوکه عبارت است از : اتحاد بنیادی در کثرت جهان عبادت عاشقانه بهکتی، آموزه ی وحدتی ودانتا ، اخلاص مسیحی و ترکیب معنوی هندوئی و اسلامی، آشتی نامتجانس ها،نشان نامتناهی و درک زیبایی شناسی واقعیت می پردازد.
خلاصه ماشینی:
"(همان: 11) رابیندرانات از پندار و عقاید عارفان مسلمان آگاه بوده و به آن اخلاص داشت و خانه اش کانون هنر و فلسفه و عرفان بوده است و تاگور کودکی و نوجوانی اش را در این محفل فضیلت گذراند و با آداب ملل و نحل و تصوف ادیان اعم از بودایی، هندوی، زرتشتی، یهودی، مسیحی و اسلام آشنا گردید و با آن پیوندی بنیادی یافت، فرهنگ شرقیان را آموخت، از تعصب رهایی یافت و بدین گونه به معنویت ادیان گوناگون متخلق شد؛ به ویژه روح عرفانی اسلامی که میراث درویشان بائول بود، در شکل بخشی شخصیت عرفانی تاگور تأثیری بسزا گذاشت و چنان شیفته ی عرفان و عارفان ایرانی شد که دوبار به ایران سفر کرد و وقتی به ایران آمد از شیراز دیدن کرد؛ بر سر تربت حافظ فال گرفت و ساعت ها در آنجا به راز و نیاز پرداخت و چنانکه گفتیم: این تأثیر از مربی اصلی تاگور، پدر او، است که از شدت شیفتگی، حافظ حافظ بود؛ یعنی تمام دیوان حافظ را از حفظ داشته و هر بامداد که از خواب بر می خاست، غزلی از حافظ سماع می کرد."