خلاصه ماشینی:
"همان گونه که وایتهد نیز ذکر کرده است،ذات آنها به عنوان«قوگی»در «دادگی»نها مندرج است:«یک عین ازلی،همواره قوهای برای هستندههای بالفعل است؛اما به نحو فینفسه...
بیش از این در باب«هستندۀ بالقوه»یعنی«قوههای محض» یا اعیان ازلی سخن گفتیم و دیدیم که گرچه این قوههای محض ذاتا«ازلی»هستند،ولی بنا به اصل هستیشناختی باید صرفا به صورت امور مندرج در هستندههای بالفعل خاص(جزئی) «وجود»داشته باشند.
در کلیترین تقریر ممکن،این اصل مدعی است:«قوگی عنصر موجود در هستندههای فراوانی که در حال انضمامی شدن هستند و رو به سوی فعلیت دارند،یک مشخصۀ کلی متافیزیکی است که به همۀ هستندهها،خواه بالفعل یا غیر آن،نسبت داده میشود.
تمایز بین«صورت محقق شده»و«قوههایی برای تحقق»ممکن است با گفتههایی دربارۀ«دادگی» اعیان ازلی که در هستندههای واقعی و بالفعل مشارکت دارند،تقابل داشته باشد،هرچند،وقتی ذات صورتهای ازلی را در نظر بگیریم،نادرستی این فرض روشن میشود.
وایتهد مدعی است هرگاه چنین لحاظ شود،نتیجه میشود که«یک عین ازلی میتواند صرفا به لحاظ استعداد و قوهای که برای«ورود»به جریان صیرورت هستندههای بالفعل دارد لحاظ شود؛از همین رو تحلیل آن دیگر اعیان ازلی را نیز آشکار میسازد.
وایتهد با تأکیدی خاص این نکته را چنین بیان کرده است:ورود به«حالت خاصی اشاره دارد که در آن،قوگی یک عین ازلی،در یک هستندۀ بالفعل خاص محقق شده است».
این خود بخشی از دلیلی است که وایتهد براساس آن،اعیان ازلی را به عنوان هستندههایی که در تقابل کامل با هستندههای بالفعل قرار دارند، لحاظ کرده است.
این دو جنبه به صورت دقیق در دو واژۀ«فعلیتدار» (actual) و«هستنده» (entity) که وایتهد وضع کرده بیان شده است؛اولی برفعالیت هستندۀ بالفعل و بنابراین بر«بیواسطگی سوبژکتیو»آن،و دومی بر«قوگی» آن تأکید دارد،به گونهای که در نقش آن به عنوان امر«عینیت یافته»یا«نامیرای عینی»حضور دارد."