خلاصه ماشینی:
"مؤلف برای روشنتر شدن نشانهی غروب در گفتمان ادبی این دوران،به سراغ نظام معنایی فرهنگ جامعهی ایران میرود که در آن غروب یکی از نمادهای قدیمی و کهن الگویی در فرهنگ ایرانی است و دراینباره مینویسد:«غروب،نشاندهنده زمان تاریکی است و در غرب قرار دارد؛و با این کاربرد،معنایی مذموم پیدا میکند.
پردهی دوم کتاب با عنوان«آیا بیگانه یک غول است؟»به بررسی نشانهی غول یا هیولا-که نشاندهندهی حضور بیگانه در جامعهی ایرانی است-در گفتمان ادبی این دوران میپردازد.
از منظر نویسنده،نشانهی غول،هیولا،جن و دیو در گفتمان ادبی این دوران علاوه بر حضور بیگانگان دلالت بر مسخشدگی جامعهی ایرانی نیز میکند؛همانطور که در فرهنگ عامیانه و داستانهای عامیانه،دیوها و جنها با تسخیر انسانها،&%17514JTKG175G% به اعتقاد نویسنده،آگاهی از بیگانه در گفتمان ادبی ایران که در دههی پس از 1332 شکل میگیرد،آگاهی اندوهبار است که روایتکنندهی یک دوگانگی شدید بین بیگانه و خویشتن ایرانی است آنها را به اسارت خود درمیآورند،در گفتمان ادبی دههی 1340،غرب با مسخ ایرانیان و تسخیر روح ایرانی،همچون هیولایی غارتگر،تعبیر میشود(ص 58).
وی دربارهی منظور خود از«ابژه سلطه-اسارت»و«ابژه فرادستی-فرودستی» مینویسد:ابژهی نخست«نشاندهنده رابطه چیرگی و غلبه بیگانه بر خویشتن ایرانی است که رابطهای یکسویه و تهاجمی است از سوی بیگانه که بر خویشتن ایرانی تحمیل میشود»؛این رابطه منجر به تصویرسازی بیگانه در شکل سلطهگر میشود و نویسندگان و شاعران آن را در گفتمان ادبی آن دوره بازنمایی میکنند.
به اعتقاد نویسنده آگاهی از بیگانه در گفتمان ادبی ایران که در دههی پس از 1332 شکل میگیرد،آگاهی اندوهبار است که روایتکنندهی یک دوگانگی شدید بین بیگانه و خویشتن ایرانی است(ص 66)."