چکیده:
اولین اقدامات اروپاییان برای مطالعه درباره سرزمینهای شرقی به خصوص شرق اسلامی به قرنهای سیزدهم و چهاردهم
میلادی همزمان با نهضت ترجمه متون اسلامی به زبانهای اروپایی بازمیگردد که با تأسیس دانشگاههای اختصاصی از قرن
هجدهم میلادی این مطالعات به صورت آکادمیک درآمدند. مطالعات شرقشناسی در کشورهای مختلف اروپایی، با توجه به
انگیزهها و اهداف مختلف سیاسی، مذهبی و علمی، خصلت و خصوصیات گوناگونی داشته است که بر این اساس میتوان آن را
به مکاتب متفاوت تفکیک کرد. مقاله حاضر که ترجمه بخشی از نوشتار دکتر فتح الله الزیادی در کتاب «تاریخ الاستشراق
الاروبی» است، به این مقوله پرداخته است.
خلاصه ماشینی:
"در خصوص نکته اول اگر شرقشناسی را به مفهوم عام آن در نظر بگیریم یعنی هر فرد غیر مسلمانی که درباره اسلام مطالعه میکند و در یکی از شاخههای علوم اسلامی تخصص مییابد و در مفاهیم آنها دست اندازی و دست کاری میکند، میتوان قسمت اول آن - یعنی این که آلمان مستعمراتی در کشورهای عربی و شرق نداشت - را پذیرفت اما اگر شرقشناسی را به مفهوم دانشگاهی آن در نظر بگیریم، یعنی هر غربی که به مطالعات شرقی توجه دارد، همین را هم نمیتوانیم بپذیریم زیرا کشور آلمان هم در مشرق زمین مستعمراتی داشت و منافع مختلفی در آنها برای خود فراهم ساخته بود و مناطق وسیعی از افریقا و آسیا تحت استعمار این کشور قرار داشتند.
21 اهتمام شرق شناسان آلمانی در این امور به گونهای بود که برخی تحت تأثیر انگیزههای درونی - که ویژگیهای آلمانیها به شمار میرود - با سرمایه و امکانات شخصی خود به نشر و چاپ متون و نصوص عربی - اسلامی دست زدند، در حالی که دیگر محققان غربی در این زمینه بسیار ممسک هستند.
در عین حال، شرقشناسی فرانسوی از همان ابتدا به تمام آن چه متعلق به شرق بود، توجه داشت و فعالیتهای آن فقط به اسلام یا ادبیات عرب اختصاص نداشت و بر آنها متمرکز نشده بود، اما به سبب فعالیت گسترده فرانسه در نواحی شمال افریقا که تحت استعمار این کشور بودند، آثار شرق شناسان فرانسوی مراجع دست اول اروپاییان برای تحقیق و مطالعه درباره شمال افریقا، طوارق و بربرها به شمار میرفتند."