چکیده:
خودگردانی فردی ایده ای است که با دو واکنش متفاوت صاحب نظران تربیتی روبرو شده است. در حالی که طرفداران این ایده آن را هدفی مثبت ارزیابی کرده اند که توانایی انتخاب آزاد و مستقل را در فرد ایجاد می کند، مخالفان آن بر این باورند که در نظر گرفتن خودگردانی فردی به عنوان هدفی تربیتی ممکن است منجر به جدایی فرد از جامعه شده و او را به سمت خودشیفتگی و عدم تبعیت از اصول و ارزش های جمعی سوق دهد. به نظر می رسد که منشاء این مخالفت ها، به سوء برداشت ها و اختلاف نظرهایی بر می گردد که درباره ی «مفهوم» و «درجه ی» خودگردانی فردی وجود دارد. در این مقاله، مدلی از خودگردانی بر اساس «مفهوم عقلانی» و «درجه ی حداقلی» آن معرفی شده است که می توان آن را به عنوان مدلی توجیه پذیر و متعادل از خودگردانی فردی پذیرفته شده، به مثابه «هدفی تربیتی» پیشنهاد کرد.
خلاصه ماشینی:
"در حالیکه طرفداران این ایده آن را هدفی مثبت ارزیابی کردهاند که توانایی انتخاب آزاد و مستقل را در فرد ایجاد میکند،مخالفان آن بر این باورند که در نظر گرفتن خودگرانی فردی بهعنوان هدفی تربیتی ممکن است منجر به جدایی فرد از جامعه شده و او را به سمت خودشیفتگی و عدم تبعیت از اصول و ارزشهای جمعی سوق دهد.
(2)- dearden (3)- strike (4)- peters اما نکتهی مهم در مورد ایدهی خودگردانی فردی این است که اهمیت و ضرورت آن مورد تأیید و پذیرش همهی پرورشکاران نیست و حتی مخالفان سرسختی نیز دارد.
با بررسی دیدگاههای منتقدان و مخالفان ایدهی خودگردانی،دو نگرانی اصلی آنها به شرح زیر قابل بازشناسی است:از یکسو آنها معتقدند که اگر خودگردانی به معنی وضع قوانین و الگوی زندگی توسط خود فرد باشد،آنگاه چه تضمینی وجود دارد که فرد خودگردان از قوانین و ارزشها و معیارهای مورد تأیید جامعه تبعیت نماید؟اگر بخشی از اعضای جامعه به بهانهی خودگردانی،ارزشهای اجتماعی را نفی نمایند،آیا اصول«تعهد اجتماعی»و«تعامل مشترک بر مبنای ارزشها»در معرض خطر قرار نمیگیرند؟از سویدیگر، (1)- winch (2)- narcissism (3)- anomie (4)- aviram واگذاری اختیار کامل به فرد در انتخاب و تصمیمگیری و نبود عاملی نظارتکننده بر اعمال و رفتار افراد،ممکن است آنها را به پیروی صرف از تمایلات و خواهشهای درونی سوق داده و باعث شود که آنها تصمیمگیریها و انتخابهای زندگی خویش را در راستای برآوردن این امیال قرار دهند."