چکیده:
این مقاله به منظور تبیین دیدگاه های انسان شناسی و معرفت شناسی فوکو و نقد دلالت های آن برای حدود وظایف و اختیارات کنشگران آموزش و پرورش رسمی (دولت، مدیران و معلمان) انجام شد. نتیجه ی پژوهش حاکی از آن است که بر اساس دیدگاه انسان شناسی و معرفت شناسی فوکو دلالت های زیر قابل استنتاج است. آموزش و پرورش در پی کشف معنا نیست، بلکه وظیفه ی آن خود آفرینی است. آموزش و پرورش فاقد بنیان های ثابت و جهانی است، چون حقیقت امری متکثر و زمانمند است؛ لذا روش های ثابت و یکسان در تعلیم و تربیت مردود است. بر اساس مفهوم کثرت گرایی فوکو همه ی فرهنگ ها در کانون توجه آموزش و پرورش قرار می گیرند. آموزش و پرورش مدنظر فوکو ضد اقتدار گرایی است؛ لذا علایق اعضای جامعه تا آنجا که ممکن است مورد توجه قرار می گیرد. آموزش و پرورش باید انتقادی باشد؛ لذا سخن معلم و متون درسی امری مقدس تلقی نمی شود. در آموزش و پرورش توجه به عنصر «دیگری» نقش اساسی دارد؛ یعنی معلم بتواند دانش آموز را از عناصر دیگر و فرهنگ های دیگر مطلع کند. آموزش و پرورش مبتنی بر گفتمان است. بر اساس دیدگاه فوکو دولت یا دستگاه حاکم نمی تواند به طور کامل آموزش و پرورش را در انحصار خود درآورد و یک نقش روبنایی دار. بنابر این آموزش و پرورش به سمت غیر متمرکز شدن پیش می رود. همچنین در زمینه ی وظایف و اختیارات مدیران در آموزش و پرورش اساسا پست مدرن ها و فوکو هم از بکار گیری اصطلاح «مدیریت» خودداری می کنند و به جای آن اصطلاح «رهبری » را به کار می برند، چون در رهبری مناسبات انسانی حاکم است. لذا از نظر فوکو رهبر بر حسب اقتضاء توسط دیگران برگزیده می شود بنابراین در مدرسه همه ی قدرت در شخصی به نام مدیر متمرکز نمی شود. وظیفه و اختیار معلم هم در آموزش و پرورش ایجاد تحول و ارتباط موضوع های مختلف درسی با مسائل وسیع تر اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است و به عنوان یک روشنفکر نقش ساختار زدایی خود را از فرهنگی که در آن زندگی می کند ایفا خواهد کرد. اما نقدی که به این دیدگاه وارد است، این است که حدود وظایف و اختیارات کنشگران آموزش و پرورش کاملا مشخص و تعریف شده نیست، بنابراین رسیدن به هدف های آموزشی و تربیتی با مشکل مواجه خواهد شد.
This Article was developed for the purpose to exploration of Foucault’s anthropology and epistemology and to critic of it s implications for limits of duties and authorities of practitioners of schooling. In purpose to responding this questions used inferential analytic and for gathering information the librarian method was used. The results made it clear that based on anthropology and epistemology of Foucault’s theory the following implications deducible. The aim of education is not discovering of meaning but it is “self creation. Education does not have fixed global foundations because the truth is temporal and plural. So the fixed and same methods are not acceptable. Based on Foucault’s pluralism، all cultures are placed in the center of attention of educational system. Foucault’s educational theory is antiauthoritarian so the interests of the member of community are paid attentions much as possible. Education should be critical. For this purpose teacher's statements or the texts are not considered as a holly issue. In education attention to “others” has basic rule. It means that teacher can inform the students from others cultures. Education is based on discourse. So to critique for the educational discourse we should discover hidden or events and bring them back in to the discourse. We should doubt in the intentions of truth. It means we should don’t think that education always try to obtain or discover of truth. Basic of Foucault’s methodological principles the students can know possible conditions of each era. And each era has special characteristics. So students won’t examine historical period with same criterion. Basic on Foucault’s perspective the government couldn't monopolize the education and it has superstructure rule. So education moves toward decentralization. Also in the field of tasks and authorities of administrator in education he and post modernism avoid to employ the “management” term instead they use “conduct” term Because in the humanistic relationship، conduct is dominated. So in the Foucault view the leader is selected by others base on situation. Thus in school all power is not focus in a person as administrator. Task and authority of teacher in education is criterion of transform and relationship between different subjects with waste social، political and economical problems and as an intellectual he will play the role of deconstruction in culture that lives in. But the most critical that inter to Foucault view is that domains of tasks and authorities of educational practitioners is not definite absolutely. So to obtain the educational purposes will be face to problem.
خلاصه ماشینی:
""متخصصین تعلیم و تربیت هنوز در آغاز اکتشاف ارتباط اندیشههای میشل فوکو در زمینهی کاری خودشان هستند"پالمر{o1o}(2001،ص 174)با این وجود در زمینهی اهمیت آموزش و پرورش،در کتاب پاسخ به حلقه معرفتشناسی چنین عنوان میکند که:نظریه گفتمانی بیشتر از هرچیز به اخلاق وابسته است و اخلاق نیز بیشک در گرو تعالی و تکامل فردی است و تکامل فردی نیز خود،در گرو سیستم آموزشی و تربیتی،است،لذا سجایای اخلاقی مانند تعقلگرایی،انتقادپذیری و همکاری در بستر آموزشی مناسب به وجود میآید و بیشک منطق گفتمانی و بهطور اخص گفتمان فرهنگها و تمدنها وابسته به سیستم آموزش و پرورش هرتمدن میباشد(نیمروزی،1380،ص 40).
بنابر این طرح دیدگاههای پست مدرنیستی فوکو در حوزهی تعلیم و تربیت این چالش را ایجاد میکند که چه کسی یا چه کسانی به عنوان عاملین(کنشگران)تربیت رسمی مطرح باشند و دیدگاه کدام یک بر دیگری ارجح است؟و حدود و وظایف و اختیارات هرکدام از کنشگران تعلیم و تربیت چگونه است؟از طرف دیگر یکی از مفاهیم کلیدی مورد بحث فوکو، قدرت میباشد.
فوکو در رسالهیی به نام«نظم گفتار»که سخنرانی افتتاحیه او در کلژدوفرانس است از چهار ویژگی نام برده که اصل و پایه روش دیرینهشناسی و تبارشناسی محسوب میشوند این اصول عبارتند از: 1-واژگونی )ytilasrever( 2-گسست و انقطاع )ytiunitnocsid( 3-ویژگی )yticificeps( 4-برون بودگی )ytiroiretxe( 1-واژگونی یا برگرداندن معنا:واژگونی از نظر فوکو عبارت است از آنچه انسان ممکن است در فرض مفهوم مخالف در ذهن خود ایجاد کند و از منظری ساخت گشایانه با افقی متفاوت از منظر پدید آورنده،اثر را مورد توجه قرار میدهد(ضیمران،1378،ص 38)."