خلاصه ماشینی:
"داستان دوم جزیرهی خضرا محدث نوری، در کتاب جنة المأوی، حکایت سوم، میگوید: در آخر کتاب التعازی، تألیف شریف زاهد، ابی عبدالله محمد بن علی بن الحسن بن عبدالرحمان العلوی الحسینیرضی الله عنه به نقل از عالم حافظ حجةالاسلام سعید بن احمد بن الرضی از شیخ مقری خطیر الدین حمزة بن المسیب بن الحارث آمده است که: او (سعید بن احمد) میگوید، در خانهی من، در محلهی ظفریه در مدینة السلام در هجدهم شعبان سال پانصد و چهل و چهار ه .
(7) ب) بررسی سلسلهی سند داستان 1- با توجه به آن چه که دربارهی کتاب التعازی گفته شد، داستان مزبور، فاقد هر گونه استناد است؛ چرا که صاحب التعازی آن را نقل نکرده، بلکه استنساخ کنندهای نامعلوم، آن را در پایان کتاب افزوده است که اساسا معلوم نیست این خبر را از کجا و چه کسی شنیده است و آیا انتساب آن به اشخاص مذکور در سند، صحت دارد یا ندارد.
این افراد، باید به یک سری پرسشهای مهم پاسخ دهند: پرسش یکم - چه کسانی توفیق زیارت جزایر را داشتهاند؟ در داستان دوم - جزیرهی خضراء، یک تاجر مسیحی و تعدادی یهودی و مسیحی و برخی از اهل سنت، به این افتخار نائل میشوند که به جزایر فرزندان امام زمانعلیه السلام سفر کنند و برای مدتی طولانی نیز در آن محل سکونت کنند.
حال، چه گونه است که صدها مسلمان شیعه و عالم با تقوا و عاشق اهل بیت، چنین توفیقی نمییابند، ولی چند نفر مسیحی و یهودی به این کار موفق میشوند و بر دین خود نیز باقی میمانند؟ پرسش دوم - شهرهای ناشناخته؟ مرد مسیحی، مدعی است که از شهر باهیه است و تجار آن را میشناسند و هزار و دویست پارچه آبادی است."