چکیده:
در تفکر اسلام ناب خردورزی و تعقل مبنای همه معرفتها و گرایشهایانسانی و فصل ممیز و حقیقت انسانیت است و عقلانیت و خردورزی در مبانیو اصول، انسان را به تعبد و فرمانبرداری از تنها فرمانده حقیقی و شایستهربوبیت و مدیریت عالم یعنی خدا دعوت میکند و در واقع تعقل، علت وعامل تعبد مطلوب میباشد و از این رو آنها متلازم یکدیگرند لکن به خاطرعملکردهای ناصواب و تحریفهایی که در برخی از ادیان مثل مسیحیت ومذاهب نظیر اشاعره و اخباریگری رخ داد این توهم به وجود آمده که تعقل وتعبد در دو طرف متقابل و متضاد هم قرار گرفته و امکان اجتماع ندارند و اینهم یک تحریف و لغزش دیگری است که نباید آن را به حساب اسلام نابگذاشت، چرا که با تبیین جایگاه عقل و تعبد در اسلام و کارکردهای آنها بهخوبی تفکیکناپذیری و تلازم آنها روشن میشود و این همان چیزی است کهاین مقاله در مقام بیان آن است.
خلاصه ماشینی:
"از آن جهت که تلقی عمومی آنها از تعبد، تقلید کورکورانهایبود که کلیسا ارائه کرده بود و آن را حقیقت دینداری معرفی میکرد، غرب معذور بود و مقابلهآنها با عبودیت و تعبد قابل توجیه، لکن از آن جهت که غربیان دیگر ادیان و به ویژه موضعاسلام و جایگاهی که این دین الهی برای انسان و عقلانیت قائل بوده را مورد توجه قرار نداده وتقابل تعبد دینی با تعقل را تعمیم داده و آن را درباره همه ادیان صادق دانستند معذورنمیباشند و قابل نقدند مخصوصا که آنها در دوران جنگهای صلیبی با معارف بلند وروشنگرانه اسلام به خوبی آشنا شده بودند و به اعتراف بسیاری از آنها رنسانس و تولد دوبارهخویش را مرهون تمدن و فرهنگ مشرق زمین و مسلمانان میدانستند.
آیا انسان محکوم استکه یکی از این دو را انتخاب کند و دیگری را رها سازد؟ یا فرماندهی و مدیریت و زمام خویش رابه عقل و نیروی درونی خویش بسپارد و یک سره خود را از تعبد و فرمانبرداری خدا و شریعتخلاصی بخشد و یا با قبول محوریت خدا و تعبد و فرمانبرداری کامل از او، عقل و خردورزی راتعطیل سازد؟ آیا تعقل و تعبد هیچگونه امکان اجتماع ندارند و اسلام با دعوت به هر دو ما را بهدو امر متناقض و غیر قابل جمع دعوت کرده است و یا اینکه میتوان راهی برای جمع بین آنهاپیدا کرد تا در مقابل هم و طرد کننده یکدیگر نباشند و یا اینکه اساسا تعقل و تعبد نه تنهاتقابل و تضادی با هم ندارند بلکه مکمل یکدیگر و متلازم و تفکیکناپذیر میباشند؟ آیا ما ناچاریم یا همان راهی را که مسیحیت و اشاعره و اخباریون شیعه رفته برویم و عقل وخردورزی را تخطئه و به آن اجازه ورود و دخالت در شریعت را ندهیم و صرفا تعبد به احکام جوادی آملی، پیشین، ص 39."