چکیده:
پژوهش حاضر با هدف سنجش تجارب زیست شده متخصصان علوم تربیتی از برنامه درسی تربیت شهروند فعال برای دوره ی تحصیلی راهنمایی در کشور ایران انجام گرفته است. این پژوهش یک پژوهش کیفی از نوع تجربه زیست شده یا همان پدیدار شناختی بوده است. شرکت کنندگان در این پژوهش شامل متخصصان علوم تربیتی کشور بوده که مطالعاتی در حوزه ی تربیت شهروندی داشته اند. روش نمونه گیری با استفاده از تکنیک گلوله برفی انجام گرفته که در مصاحبه ای با 6 نفر متخصص آغاز شده و تا زمان اشباع اطلاعات ادامه پیدا کرد. جمع آوری اطلاعات، به وسیله ی مصاحبه ی نیمه ساختار یافته توسط دستگاه ضبط صدا انجام شده و داده ها با رویکرد توصیفی- تفسیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. از مهم ترین یافته های این پژوهش، تدوین چهارچوب برنامه ی درسی شهروندی فعال با استفاده از مدل کلایزی می باشد که حداقل 4 عنصر اهداف، محتوا، روش تدریس و شیوه های ارزشیابی برنامه درسی تربیت شهروندی فعال برای دوره تحصیلی راهنمایی را پوشش می دهد. در عنصر اهداف، رئوس هدف های تربیت شهروندی فعال در سه حیطه ی شناختی، عاطفی و روان حرکتی مطرح شده است. همچنین در عنصر محتوا نیز تاکید صاحب نظران بر لحاظ کردن موضوعات و مصادیقی بوده که به کسب دانش، نگرش و توانش در حوزه ی شهروندی فعال منجر شود و در عنصر روش های تدریس نیز بر روش های فعال و مشارکتی تاکید شده است. در رابطه با عنصر ارزشیابی نیز بر تلفیقی از شیوه-های ارزشیابی کیفی و کمی، بر خود ارزشیابی و ارزشیابی مستمر به عنوان شیوه های ارزشیابی مطلوب برای تربیت شهروندی فعال تاکید شده است.
خلاصه ماشینی:
در رویکرد فعال، جنبهی تربیت شهروندی فعال، تدارکدهندهی فرصتهایی برای فراگیران جهت درگیری و مشارکت فعال بهعنوان عضوی از مدرسه و اجتماع بزرگتر است(Kerr&Cleaver,2004) و به بررسی موضوعات مهم روز و اشاعه فرهنگ مشارکتجویی در اصلاح جامعه در سطح محلی، ملی و حتی جهانی کمک میکند (Sears Hebert,2005).
بدون شک تدوین برنامه درسی تربیت شهروندی که متاسفانه در کشور ما چندان مورد توجه و تاکید نمیباشد، نیاز به مطالعات نظری و میدانی بسیار دارد تا چیستی و چگونگی آن با دقت و ظرافت بیشتری مشخص گردد، لذا این پژوهش با تاکید بر رویکرد فعال سنجش تجارب زیست شدهی متخصصان علوم تربیتی که مطالعاتی در حوزهی تربیت شهروندی داشتهاند را مدنظر قرار داده است.
پیشینهی تحقیق دیبا(Diba,2003) پژوهشی تحت عنوان«بررسی ویژگیهای شهروند خوب برای جامعهی ایران و میزان انطباق آن با برنامه های درسی» انجام داده و در پایان این پژوهش نتیجهای که گرفت، نه در ارتباط با مطالعات اجتماعی بلکه کل برنامههای درسی، این بود که میزان توجه به تربیت شهروندی در کتابهای درسی، در سطح چندان مطلوبی قرار ندارد و در ایران، عمدتا تأکید بر افزایش آگاهی و شناخت شهروندان تا افزایش توانایی و ارتقای نگرشها است.
» در رابطه با شیوههای ارزشیابی نیز شماره 2 و شماره 5 هم نظر بودهاند، همانطور که شماره 2 بیان کرده است: «آن شیوهی ارزشیابی را بیشتر مورد تأکید قرار داد که رشد همه جانبه فرد را بسنجد، چون برنامهی درسی مبتنی بر تربیت شهروندی، برنامهی درسی موضوع مدار یا دیسپلینی نیست، بلکه بیشتر برنامه درسی فردمدار و جامعهمدار است، پس باید در ارزشیابی معلوم شود که فرد مهارتهای فردی و جمعی لازم برای زندگی در یک جامعهی مدنی را در عمل دارا شده است» و شماره 5 بیان می دارد که: «ما باید به دنبال ارزشیابیهای توانمندساز باشیم، یعنی فرد بتواند فراگرفتههایش را در زمینهی تربیت شهروندی بروز دهد و ما بتوانیم فرد را در فرایند ارزشیابی توانمندتر کنیم.