خلاصه ماشینی:
"ابتدا باید به این نکته اشاره شود که انتخاب عنوان«اخلاق و اقتصاد» برای مقاله،از جهت سادگی و اخحتصار بود و همانطور که در آغاز آن تاکید داشتم منظور«اشاره به جایگاه برخی ارزشهای اخلاق سنتی در اندیشهء اقتصادی دوران جدید»بوده است یعنی کلیت اخلاق و معنویت مورد بحث واقع نمیشد،بلکه برخی ارزشها-بهطور مشخص نفع شخصی و نفع عمومی-موضوع بحث را تشکیل میداد.
اما باید توجه کرد،این توجیه اقتصادی که ان را نزد«لاک»نیز میتوان سراغ گرفت،تنها ساس و پایهء توجیه اخلاقی رفتار مبتنی بر نفع خصوصی نیست،بلکه نتایج سیاسی و اجتماعی این رفتار برای برقراری جامعهء مدنی و صلح و آرامش بین انسانها نیز،همانقدر اهمیت دارد.
ایشان از مسأله مالکیت هم فراتر رفته و همانند«ژان ژاک روسو» معتقدند که همهء قوا و اختیارات باید در اختیار جامعه باشد اما واضح است که دموکراسی به شکل آرمانی و دقیق کلمه(حکومت مردم)بهطور مستقیم غیرقابل تحقق است:میلیونها انسان که در یک واحد ملی جمع آمدهاند نمیتوانند مستقیما قدرت سیاسی خود را اعمال کنند و ناچار باید «تفویض قدرت»صورت گیرد.
اما در این صد سال اخیر چه اتفاقاتی افتاده است،آیا اختلافات طبقاتی در جوامع غربی تشدید شده است؟آیا کارگران هنوز هم هفده ساعت در شبانهروز کار میکنند یا هفت ساعت و حتی کمتر از آن؟این کاهش سعات کار باعث از بین رفتن سرمایهداری شده است یا اینکه نشانهء نوع پیشرفتهء آن است؟آیا تغییر حکومت در این جوامع همانند جوامع واپس مانده و غیر سرمایهداری،توأم با چنگ و خونریزی بوده است و یا از طریق صندوقهای رای و روابط صلحآمیز؟در عرف بینالمللی و در واقعیت، تحریم و محاصرهء اقتصادی،عملی خصمانه تلقی میشود یا توسعه تجارت و صنعت؟در پایان،امیدوارم آقای دکتر رحیمی مطالب این نوشته را جسارت به آرمانها و ارزشهایشان تلقی نکنند."