خلاصه ماشینی:
"در این راستا،ملایم و بیرنگ کردن احساسات ضد انگلیسی درمنطقه و برجسته جلوه دادن باصطلاح توسعه طلی ایران به عنوان یک خطرجدی و آنی برای امنیت منطقه و بویژه شیخ نشینهای خلیج فارس نیز جزءاهداف سیاسی دولت انگلستان به شمار میرفت.
از نتایج همین سیاست تفرقه افکنانۀ انگلستان بود که وقتی عراق در پیانقلاب 14 ژوئیۀ 1958 پیمان بغداد(اتحاد سه کشور ایران-عراق-ترکیه)را ترک گفت،در صدد ضمیمهسازی کشور کویت به خاک خود برآمد و آنگاه بهمنظور جبران این ناکامی و جلوگیری از اتحاد و یکپارچگی دول عرب باایران،از نامی ساختگی به جای نام واقعی خلیج فارس بعنوان حربهای کهنشانگر جبههگیری اعراب در برابر ایرانیان باشد استفاده کرد.
اگر این بازی رقابتآمیز منطقهای که در واقع از طریق حضورکمپانیهای نفتی در سواحل شمالی خلیج فارس اجرا میگردید،در بادی امربرای آمریکا جنبۀ اقتصادی داشت،برای انگلستان کاملا دارای ابعادسیاسی-اقتصادی بود و توسط عوامل نفوذی آن دولت در بطن کمپانی PB انگلستان رسما علام کرد به خرید پنجاه و یک درصد سهام شرکت نفت ایرانبه مبلغ دو میلیون لیرۀ استرلینگ،اکثریت سهام شرکت مزبور را به خوداختصاص داده است!بر طبق این قرار داد،کمپانی مزبور برای همیشه بهصورت یک شرکت انگلیسی باقی میماند و اداره کنندگان آن ناگزیر از اتباعدولت انگلستان میبودند.
بدین ترتیب،لندن از میزان اهمیت استراتژیک نفت و عظمتو وسعت مناطق دست نخوردۀ نفتی تحت سیطرۀ خود کاملا آگاهی داشت ولذا به آسانی میشد دریافت که چرا دولتمردان لندن از اعلام ملی شدنصنعت نفت در زمان حکومت دکتر مصدق آن چنان دستخوش خشم و غضبگردیده بودند؛بنا به همین ملاحظات اقتصادی فوق العاده پر اهمیت بود کهقضیۀ نفت برای انگلستان جنبۀ سیاسی نیز پیدا میکرد."