خلاصه ماشینی:
"در واقع در این اثر با طلایه به عنوان شخصیت اصلی و راویروبهرو هستیم،و تمام شخصیتهای دیگر در تعامل با اوکه همانا راوی است،معنا میشوند:پدر،مادر،امیر،علی وشهناز خانم همگی با بردارهایی نابرابر از مرکز رماندورشده و به آن نزدیک میشوند.
تنها کسی که در خانه شاهد و ناظر ارتباط (به تصویر صفحه مراجعه شود)پدر و مادر بوده و خود را به طریقی به آنها مربوط میداند،طلایه است.
عدم آگاهی امیر از وجود چنینپسری یکی از گرههای داستانی طرح شده در رمان بوده کههرگاه راوی میخواهد به ارتباط خودش و خانواده با امیراشاره کند به آن میپردازد،آن هم در حد دو یا سه جمله،(به تصویر صفحه مراجعه شود)&%02413TFHG024G% چرا که امیر شخصیت فرعی رمان تلقی شده و ماجرایپسرش و چگونگی ارتباط عاشقانۀ او با سوگند در پردۀ ابهامقرار دارد.
به عنوان نمونه،تراژدی عدم آگاهی پدر از وجود پسر(امیر از وجود پسرش در بطن سوگند خبر ندارد)یا برادر کشی(اعدام امیر به شکل سهوی توسط برادرش علی)در رمانماهیها در شب میخوابند طرح شده ولی پرداختنمیشود چرا که تمام این وقایع متعلق به شخصیتهایفرعی بوده و راوی فقط اجازۀ نقل وقایع را به صورت تکهتکهو به شکل جریان سیال ذهن دارد.
یا سینما رفتن طلایه گناهی است نابخشودنی که پنهان ازچشم پدر همراه برادر یا مادر از خانه خارج میشود؟و آیاهنگامی که قصد رفتن به آمریکا میکند،چرا او در قالبکنشی فکر شده تصویر نمیشود؟فرنگیس چرا و با چهمنطقی در مقابل خواستههای دخترش کوتاه میآید؟آیا اوتسلیم شده و مقهور دختری است که خودش او را قبولندارد؟ در بخشهای میانی و پایانی رمان،طلایه در اکثر سطرهابرادر بزرگترش را مورد عتاب و خطاب قرار میدهد."