خلاصه ماشینی:
"جنابعالی استاد فلسفه هستید و این نظریه از افلاطون نشئت گرفته است که ادبیات باید طوری&%03806FMNG038G% باشد که به درد بخورد وآن چیزهایی که هومر نوشته است ایلیاد و اودیسه جوانها را منحرف میکند و شاعران را از مدینۀ فاضلۀ خودش بیرون کرد و همانطور که در شوروی سابق هم وقتی که کمونیسم آمد در دهۀ 1920 خیلی از این منتقدان بسیار خوب مجبور شدند از شوروی فرار کنند مثل یاکوبسن و شوکولفسکی و اینها رفتند حلقۀ زبانشناسی پراگ را تشکیل دادند و بعد رفتند در بهترین دانشگاههای آمریکا تدریس کردند.
اینها میگویند هرچه خواننده با مغز خودش،درک میکند آن حقیقت دارد و چیزی فراسوی آن وجود ندارد و یا مثلا تأثیر فلسفۀ هایدگر بر ادبیات معاصر و از این فیلسوفان که ادبیات را از آن روندی که در نیمکرۀ شرقی داشته میپیموده جدا کردند و یک سلیقۀ دیگری ما الان در غرب و اروپای غربی داریم.
آن خیلی قدیمی است و دیگر جایگاهی به آن صورت ندارد چون گکارهای بهتری شده ما حالا اسم یادم نمیآید ولی کسانی بودهاند که نظریههای جدید نقد ادبی را آمدند و نوشتند و بعد گفتند آنها را یکییکی روی بوفکور پیاده کردهاند که به اصطلاح آشتی بین شرق و غرب بوده است.
دوست ندارید که راجع به مسئلۀ دوم صحبت کنیم؟مرز هنر و ادبیات یا رمان چیست؟ دکتر داوری:بفرمایید؟ دکتر مقدادی:این مسئلۀ رمان چیست،یک تحول عجیبی است که از سال 1914،شروع شده یعنی همان سالی که جنگ جهانی اول شروع شد،سه نفر که یکی ایرلندی به نام جیمز جویس بوده،یکی انگلیسی، دوروتی ریچاردسن و دیگری فرانسوی،مارسل پروست، بوده است."