چکیده:
این مقاله تفسیر آیات 30 تا 40 سورة بقره میباشد که حاصل آن عبارت است از: آیة 30: حضرت آدم جانشین خداوند بوده است. ملائکه، فسادگری موجود زمینی را، از فساد ساکنان قبلی زمین یا از تلازم وجود شهوت و غضب با فساد فهمیدند. آیات31- 33: ملاک خلافت، علم به همة اسمااست که به آدم تعلیم داده شد؛ ولی ملائکه قابلیت یادگیریهمه آنها را نداشتند. مقصود از خلیفه نوع انسان و موضوع مورد کتمان، کفر شیطان بود. آیة 34: برخی از فرشتگانبه هدف خضوع در برابر آدم، مأمور به سجده بودهاند و شمول این فرمان بر شیطان به لحاظ حضور وی در میان آنان بوده است. آیات 35-36: بهشت آدم ، برزخی و آدم و حوا و شیطان مخاطبان امر به هبوط بودهاند. خوردن آدم از درخت ممنوعه، ترک اولی محسوب میشود. آیة 37: در جریان توبة آدم سه توبه روی داد؛ لطف خداوند به آدم با اعطای کلمات؛ بر زبان جاریکردن آنها از سوی آدم؛ پذیرش توبة آدم از سوی خداوند. آیة38: محتوای این آیه نخستین پیام تشریعی خداوند به حضرت آدم است. ظاهر قرآن بازگشت نسل بشر به مرد و زنیاستکه از خاک آفریده شدهاند. کلید واژهها: تفسیر سورة بقره، خلافت آدم، ملاک خلافت، سجدة ملائکه بر آدم، بهشت آدم، نظریة تکامل انواع.
خلاصه ماشینی:
"بدین منظور و در پاسخ به این پرسش اساسی که آیا بصیرت همان معنای مشهور خود را دارد و آیا قرآن در لایههای معنایی و بطون خود، معنایی جدید از آن را ارائه کرده است، ابتدا واژه «بصر» و مشتقات آن از جنبه لغوی بررسی گردیده و سپس دیدگاه لغت شناسان، مفسران و عرفا نسبت به مفهوم «بصیرت» ذکر شده است.
از این اصل کلی و نیز قانون حالات سه گانه، چنین استنباط میشود که نیاز انسان به کسب آگاهی و شناخت از خود، جهان پیرامون و روابط اشیاء منجر به پیدایش و شکل گیری ادیان در اشکال مختلف آن از بت پرستی تا چند خدایی و نهایتا یکتا پرستی گردیده است و با گذار بشر از دوران کودکی فکر خویش و پیشرفت اندیشه و ابزارهای شناخت، دیگر نیازی به دین ، به آن شکل شناخته شده آن نخواهد بود.
در ارتباط با نقش مردم در پیدایش ادیان به واسطه تفسیرهای تسلیمی آنان در برابر بی عدالتی و جور و رضایت به قضا و قدر تحمیلی نیز منطق قرآن کاملا روشن است زیرا در عین حال که خداوند، پیامبران خود را برای تذکر و آگاه سازی مردم و ساماندهی اصلاحات ارسال نموده است اما اصل خیزش و جریان انقلاب لاجرم باید به دست خود مردم صورت پذیرد و در این موارد هرگز مردم را به گوشه نشینی و انتظار معجزه فرا نمیخواند بلکه سنت لایتغیر خود را اینگونه بیان میدارد: «إن الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بأنفسهم» (رعد: 11) خدا حال هیچ قومی را دگرگون نخواهد کرد تا زمانی که خود آن قوم حالشان را تغییر دهند."