خلاصه ماشینی:
"پرسش مهم این است که آیامیتوان وجود همکاری میان این دو کشور را،که در رخ مواقع به حوزههای نظامی-امنیتیتسری مییافت،در قالب شکل گیری نوعیرژیم امنیت مورد توجه و بررسی قرار داد؟بهدیگر سخن،آیا وجود شواهد و قائنی ازهمکاریهای امنیتی-نظامی میان دو ابر قدرتدر دوران جنگ سرد،بیانگر شکلگیری رژیمامنیت میباشد؟پاسخ به این پرسشها از دیدنظریه پردازان رژیمهای بینالمللی امنیتیمتفاوت است ولی میتوان نظرات ارائه شده دراین زمینه را به دو دسته کلی مخالفان و موافقانتقسیم کرد: گروه اول-مخالفان: رابرت جرویس به این پرسش که آیا وجودنوعی همکاری میان آمریکا و شوروی(سابق)در طول دوران جنگ سرد،به معنای وجودنوعی رژیم امنیتی است به صراحت پاسخ منفیمیدهد.
به زعمنای،علیرغم عوامل ساختاری وتفاوتهای ایدئولوژیکی که دو کشور را به سوی«رقابت سیاسی»سوق میداد،وجود پنج حوزهاز «یادگیری هستهای»یعنی«قدرتنابود کنندگی»،«معضلات کنترل»،«اشاعه وپراکندگی سلاحهای هستهای»،«ثبات مسابقۀتسلیحاتی»و«نیروهای بازدارنده»بیانگرشکلگیری«موزائیک ناقص»رژیم امنیتی درسطح تعامل دو ابر قدرت بود؛رژیمی کهتوانمندی لازم برای تأثیر گذاری بر رفتار هردو کشور راداشت بدین ترتیب گر چهنمیتوان نهادهای ثابت دو جانبهای را کهتسهیل کننده اتفاق نظر دو ابر قدرت در جهتتدوین و تنظیم قوانین و مقرراتی برایهمکاری و مدیریت رقابت باشد،تعیین و مشخص کرد،اما بدون تردید مقولۀ یادگیریهستهای در چارچوب حوزههای مذکور،اثراتمهمی برای رفتار این دو کشور داشت،تاحدی که میتوان گفت قواعد بنیادین معینی درزمینۀ«خویشتنداری»هر دو ابر قدرت همانندعدم جهتگیری به سوی جنگ،عدمبه کارگیری سلاحهای هستهای،و وجود ارتباطدر طول بحران شکل گرفته بود؛گرچه وجودقواعد مزبور به معنای اعمال محدودیت بر فرایندپیگیری منافع کوتاه مدت از سوی هر دوابرقدرت نبود."