خلاصه ماشینی:
"این دریاهای معرفت که از تمدنها و فرهنگهای مختلفجهان به مردم روی زمین بمیراث رسیده اغلب در کوزههای ادبو هنر زبانهائی گنجانده شده که شماره الفبای آنها از حدودبیست و سی حرف بیش نیست،شاید بتوان گفت که شماره کلماتبیشتر شاهکارها کمتر از کلمات نوشتههای دیگر باشد دربارهاندیشههای پایه و بازیگران صحنه شعر شعرای بزرگ،به پندارمن همین محدودیت امکان مکالمه جهانی نویسندگان شاهکارهارا بیشتر تضمین کرده است.
وقتی الفبا گسترده و ترکیبات به مفهوم عامیانه عبارتبینهایت در بینهایت شد حافظه بشری دیگر اجازه نمیدهد کهنقشهای فراوانتری را باز شناسیم اگر در زبانی یک در صدمیلیون نقشها را بشناسیم نیروی داوری ما در زیباشناسی آن بآنقوت نخواهد بود که در زبانی که در هزار امکانات آنرا بشناسیممثال سادهای که دور از مقدمات علمی بذهنم میرسد این است کهکسی بیاید با جدول پیچیدهای زمین تنیس را خطکشی کند آنگاهحساب پیچیدهتری هم برای محاسبه برد و باخت بازیگرانعنوان نماید.
همانطور که عارف ربانی اسیر تعلقات مادی و اشخاص واسباب و وسایل نیست و از پی اتصال بمبدا و معشوق بسیاری از بندهای دست و پاگیر را پاره میکند،هنرمند عالی رتبه هم بتدریجخودش را از نفوذ محیطهای تنگ معرفت نمایان آزاد میکند،مستقل میشود،از میان فرهنگ نامحدود کلمات و الفبای گستردهنقشهای اجتماعی و انسانها آن علامات و اشارات اساسی سادهیعنی مغز را برمیگزیند،و پوست را بدور میاندازد مرد دانشیپژوهنده و شاعر آفریننده بتدریج کارخانه اندیشهآفرینی قویو نیرومند در ذهن خود بوجود میآورند،نه دکان عطاری مردهخاموش: {Sده بود آن نه دل که اندر وی#گاو و خر باشد و ضیاع و عقارS}همانطور که در علم سادهترین و دقیقترین مدلها را ازمشاهده طبیعت میآموزیم(مانند مرغها و ماهیها در کار هواپیما وکشتیها)در شعر و ادب و هنر هم سادگی طبیعت بهترین سرمشقبرای هنرمندانست."