خلاصه ماشینی:
"باری،در این میان آنچه از هر دوسو به هیچ گرفته میشود،بینش فطریو خواست تعللناپذیر مردم است و جنبش قهری جامعه،با چنان نیروهایبزرگی که از درون و بیرون در آن کار گردد.
و دانستن و گفتن و بازگفتناینکه دگرگونیهای امروز واقعیتی است اصیل،بیرون و برتر ازتعبیر تراشیهای این یا آن گروه،چه بسا اندیشه و بازوی کارآمد که رها خواهدساخت و بر چه با اشتباهات دردناک که راه خواهد بست!ولی میبینیم کههمچنان هر گروهی اسیر پندارهای سدتآموز خویش است و بیهوده میکوشدسرنوشت ملتی را با آن پندارها گره بزند.
باید مردم را بسوی این چشمانداز گسترده کشاند و به هر زبانبدیشان تلقین کرد: سختی ماهی دریائی را که درون تنگی زندانی است و به دریا و به آزادی ماهیها میاندیشد.
و پیش از همه باید آزاد بود و بهای آن را-که در این روزگار اندیشۀدر بند و زبان به فرمان گزاف هم هست-به تن خویش پرداخت."