خلاصه ماشینی:
"امروز هرگاه سخن از شعر به میان میآید بهعنوان سهلترین،دستیابترین هنر دستآموز از آن یاد میشود،در اینجا فزونی شاعران مطرح نیست،بل نفس شعر مطرح هست،به قول«ژان برونس»:«فراوانی شعر را میتوان هم نشانه یک(به تصویر صفحه مراجعه شود)بحران و هم دلیل زنده بودن دانست»شاعران همواره از تذکره-نویسان بیزارند،«آراگون»در 1968 با شگفتی گفت:«آدم بایددیوانه باشد که درباره شعر بنویسد»ما از آن دیوانگانیم،اما دیوانگانحق به جانب و رازنگهداری که گفتگو از جوایز ادبی را به دیگران(دیوانگان واقعی)میسپاریم،و نظر دیگری جز این نداریم کهشعر امروز را تشریح و در واقع مشخص کنیم.
مردم این زمان نمیتوانند برای همیشه«شاهنامه»بخوانند،چون در فضائی غیر از فضای فردوسی دم میزنند،چون با مسائلیدرگیرند که در زمان«فردوسی»حتی طرح و پیشبینی آن نیزبعید بنظر میرسید،از سوئی اگر جریان شعری با توجه به«ضرورت»ها چنین جریان گیرد،و شاعر به شکمبارهای مبدل شودکه غذای مطبوع طلب کند و از رویاروی شدن با هرگونه عفونتدر هراس باشد،باید در اندیشه سنگ مزاری بود!روزگاری شارلبودلر گفت:«فرانسه از شعر هراسان و دلچرکین است»و اینکاین گفته«بودلر»در مورد ما نیز میتواند صادق باشد،ولی دردما درد دیگری نیز هست،فرانسه سنت رمان،نمایشنامه،موسیقی و..."