چکیده:
مفسران مسلمان بر اساس میزان پایبندی به ظواهر آیات و روایات گوناگون و یا رهیافت اصولگرایان در تفسیر کلام خداوند، در تفسیر عرفانی و تأویل آیات، مواضع مختلفی را برگزیدهاند. وجود نسخ، تشابه و صعوبت، در برخی از آیات قرآن، نمایانگر نقش بسزای تأویل در فهم باطن آیات است. در میان تفاسیر قرآنی، محور تفاسیر عرفانی بر تأویل استوار است. این نوشتار ضمن اشاره به تاریخ تطور معنای لغوی تأویل، به بررسی مفهوم تأویل در کشف الاسرار میبدی و تفسیر القرآن الکریم منسوب به ابن عربی می پردازد و به دلیل مخالفت آنان با تأویلگرایی و در عین حال، خلق تفسیر قرآنی سرشار از تأویل پی میبرد. نوع تأویلاتی که این دو مفسر در تفاسیر خود ارائه دادهاند، گاهی مشابه هم است؛ هر چند بیپرواییهایی که در تأویلات ابن عربی دیده میشود، در تفسیر میبدی اشعری مذهب به دلیل نوع عقیدهاش (اهل حدیث)، وجود ندارد. شایان ذکر است که بی پروایی ابن عربی در این اثر بسیار کمتر از آثار دیگر وی، به ویژه فصوص الحکم است. مخالفت هر دو مفسر نسبت به تأویل آیات، مربوط به تشبیه و تأویلاتی است که منشأ آن عقل بشری است. از این رو، هر دو با تأویلات فلاسفه و متکلمان مخالفت ورزیده و آن را مصداق تأویل دانسته و تأویلات خود و دیگر عرفا را تفسیر باطنی تلقی کرده اند. چنین می نماید که تعریف این دو مفسر از تأویل با تعریف امروزین از آن متفاوت است؛ چرا که با تعریف امروزین از تأویل، اثر هر دو مفسر سرشار از تأویل است.
خلاصه ماشینی:
"با توجه به آنچه گفته شد،چنین مینماید که از نظر میبدی،تأویلی که به مدد عقل انجام گیرد تا قرآن و روایت به صورت معقول درآید؛همچنانکه متکلمانی،همچون معتزله برآنند،صحیح نیست و بدعت محسوب میشود و باید از آن اجتناب کرد؛اما براساس اینکه وی از اهل حدیث است،معتقد است که علاوهبر پذیرش ظاهر آیات و روایات از یافت شهودی و عرفانی هم در تأویل آیات میتوان بهره برد؛همچنانکه استاد وی خواجه عبد الله انصاری در تفسیر موجزش از دریافتهای عرفانی استفاده کرده و در توضیح آیات،از آن بهره برده است؛بنابراین، تأویل مذموم از نظر میبدی و استادش،همان تأویل عقلی است که اساس روش متکلمانی،همچون معتزله و فیلسوفانی است که تکیه اساسی آنان برفهم و درک عقلانی است؛لذا در تأویلات آنها هم عدم مطابقت با کتاب و سنت،بسیار وجود دارد.
آنگونه که از توضیحات ابن عربی در ذیل آیه 7 سوره آل عمران برمیآید،وی تأویل را در آن،به معنای اصطلاحی درنظر گرفته است و بیان میدارد که محجوبان،آیات متشابه را به علت حجاب در کثرت،درک نکرده و معانی محتملی را برای این آیات در نظر گرفتهاند و معنی محتملی را که متناسب با حال و طریقه خودشان است،اتخاذ نموده،آن را معنی اصلی آیه در نظر میگیرند؛اما راسخان در علم که حجابها را کنار زدهاند،تنها یک معنا را از آن آیه میفهمند که آن هم غرض اصلی خداوند از آن آیه است؛چنانکه در وجود نیز جز یکی نمیبینند (همان،ج 1:8-167).
چنین مینماید که،از جمله دلایل عمدهای که ابن عربی از به کار بردن واژه تأویل ابا دارد،بحث و نزاع هایی است که پیرامون این اصطلاح مطرح بوده است، اما از دلایل اصلی مخالفت میبدی با تأویل،مسلک اشعری اوست و دقیقا همین عقیده موجب تقاوتهایی در تفسیر القرآن الکریم و کشف الاسرار شده است."