چکیده:
به رغم آن که در این مقـاله سخـن از فیلسوفی مفسر است، امـا روش تفسیـری صدرالمتاهلین، جامع است و او از روش های عقلی، نقلی و شهودی در تفسیر خود سود برده است. در ناحیه گرایش های تفسیری نیز، هر چند گرایش غالب در تفسیر او، گرایش فلسفی – عرفانی است؛ اما گرایش حکمی نام شایسته این گرایش غالب است، زیرا به همان میزان که فلسفه او متعالی و بالمآل حکمی و متفاوت از سایر فلسفه های رایج است، تفسیر او نیز، تفسیر متعالی و در نتیجه حکمی و از سایر تفسیرها متمایز است. در این مقاله از چیستی تفسیر فلسفی به عنوان گرایشی تفسیری و معنای درست آن در نزد ملاصدرا به تفصیل سخن به میان آمده است.
خلاصه ماشینی:
در ناحیۀ گرایش های تفسیری نیز، هر چند گرایش غالب در تفسـیر او، گرایش فلسفی ±عرفانی است ؛ اما گرایش حکمی نام شایسته این گرایش غالب اسـت ، زیرا به همان میزان که فلسفۀ او متعالی و بالمآل حکمی و متفاوت از سایر فلسـفه هـای رایج است ، تفسیر او نیز، تفسیر متعالی و در نتیجه حکمـی و از سـایر تفسـیرها متمـایز است .
۱-گرایش یا روش عرفانی از گرایشهای مشهود در تفسیر ملاصـدرا گـرایش عرفـانی اسـت او کـه در مکتـب عرفانی بزرگی چون «ابن عربی » پـرورش یافتـه و حکمـت متعالیـه اش را کـاملا از آن سیراب کرده است ، در تفسیر نیز از عرفان ، به ویژه عرفان ابن عربی بهـرۀ فـراوان بـرده است ؛ اگر چه نمی از تاثیر عرفان نظری و علمـی اسـتادان او بـه ویـژه شـیخ بهـایی و میرداماد غافل شویم این گرایش تفسیری در آثار او، هم و شـدت و ضـعف دارد و هـم می توان آنها را به سه دسته تقسیم کرد: (۱)تفاسیر عرفانی همسو با آیات و دارای شواهد روایی ،(۲)تفاسیر عرفانی همسو با آیات و دارای صحت در عالم ثبوت اما فاقد شاهد روایی که در مقام اثبات نمی تـوان با قاطعیت آنها را مراد جدی خداوند دانست ، (۳)تفاسیر عرفانی صرفاذوقـی کـه نمـی توان شاهد قرآنی یا روایی برای ان یافت و هم همسویی انها با مبانی وحیـانی غیرقابـل اثبات است ».