چکیده:
با توجه به اهمیت خداشناسی و شناخت بهترین راه های آن در فرهنگ اسلامی در این مقاله روش معرفت نفس بر اساس حدیث «من عرف نفسه فقد عرف ربه» از نگاه عالمان شیعه بررسی شده است و تلاش شده تا به روش تحلیلی اجزای حدیث شریف بازشناسی شده و قرائت های مختلف تجربی، فلسفی، عرفانی و قرآنی آن بررسی شود، این نتیجه حاصل آمد که هر یک از قرائت های مذکور از حدیث، ما را به خدا می رساند اما ارزش معرفتی آن ها متفاوت است به گونه ای که معرفت قرآنی برترین معرفت ها و شناخت تجربی در مرتبه آخر قرار می گیرد.
خلاصه ماشینی:
اما اینکه بین انسان و خدا چه رابطه ای هست که معرفت انسان موجب معرفـت خداسـت ؟ آیااین رابطه رابطه ای هستی شناسانه است ؟یعنی بین نفس آدمی از جهت تجردوجـود ی اش و پروردگارش که ذاتی مجرد محض دارد،چه تناسبی هست که شـناخت نفـس مجـردآدمـ ی از حیث ذات و صفات وفعل بر شناخت خدا از حیث ذات و صفات و فعل دلالت دارد؟یاایـن رابطه بین انسان ازحیث ساختمان بدنی او و خداست ؟یاایـن رابطـه بـ ین انسـان و خـدا بـه صورت کلی از جنبۀ دلالت معلول بر علت و اثر بر مؤثر و نظم بر ناظم است ؟ ازمیان این سـه فرض ، مشبهه حشویه ازاهل حدیث وظاهریه که تصور انسان شـکلی گـری از خـدا دارنـد و برای خدا بدن و اجزای بدنی مانند انسان قائل هستند و نفس را هم جسم لطیف دانسته و خدا را شبیه انسان می دانند (شهرستانی ۱۲۰ -۱۲۱)طبیعی است که رابطه انسان و خدا را بر اساس روایت منقول از رسول گرامی اسلام «ان الله خلق آدم علی صورته »(ابن خزیمه ، ۲۶/۱)مطـابق فرض دوم تصویرنموده و آنگاه بگویندانسان ازحیث ساختمان وجودی شبیه خداسـت پـس شناخت یکی از دو فرد متشابه راهنمای شناخت مشابه دیگراست براین اساس استلزامی بـین معرفت نفس و معرفت رب اثبات نمی شود چون در استدلال تمثیلی از نظرمنطقی به شـناخت استلزامی که حاصل آن باوریقینی است نمی رسیم و این فرض را علمای شیعه اعم از محدثان ، متکلمان ،حکیمان و عارفان ردکرده اند؛وهیچ سخنی در آثارشان در این راستا دیده نمی شود.