چکیده:
در بیشتر فرهنگ های فارسی؛ اعم از فرهنگ های عمومی یا فرهنگ لغات و تعبیرات خاص یک اثر یا واژگان و اصطلاحات یک شاعر و نویسنده حتی در شرح هایی که بر برخی از متون کهن نظم و نثر نوشته شده، ترکیب کنایی «از بن دندان» را به معنی «از صمیم دل، از دل و جان، و از روی میل و رغبت» معنی کرده اند؛ یعنی در حقیقت تنها به یک وجه از معنای آن توجه داشته اند. از آن جا که این مفهوم با توجه به بافت جمله و انسجام معنایی در برخی بیت ها و عبارت های شرح شده، درست به نظر نمی رسید، به بررسی و استخراج نمونه هایی مختلف از متون نظم و نثر کهن پرداخته شد. نتیجه حاصل شده از این پژوهش تبیین می کند که باید ترکیب کنایی مزبور را در عداد «اضداد» زبان فارسی به شمار آورد؛ زیرا در شاهد مثال ها و نمونه های گردآوری شده برخلاف معنای غالب و رایج این ترکیب ـ با مفهومی متضاد مواجه می شویم که از دید فرهنگ نویسان و شارحان متون پنهان مانده است. در این کاربرد معنایی دوگانه، ترکیب کنایی «از بن دندان» به مفهوم «انجام کاری از روی اضطرار و ناچاری یا از سر طوع و تسلیم» به کار رفته است. این ترکیب از دید دستوری در حکم قید واره یا متمم قیدی و گروه حرف اضافه ای است.
The ironic expression "az bone dandan" (from the root) has been written to mean "wholeheartedly and desirous "in all persian dictionaries including general and specific ones like those of idioms and expressions or the ones devoted to a particular poet’s or works terminology. In fact they have just pointed to one aspect of its meaning. Since this meaning was not in accordance whit the semantic structure of some of the lines of poetry, this study analysed a number of cases from old poetry and prose texts. The outcome shows that the aforementioned expression should be regarded as one of the "Opposits" in Persian, because in the collected cases one can see that the expression means exactly something contradictory which has been ignored by lexicographers. In the opposite case the expression means: "obliged or forced to do something. "This expression is an adverbial and a prepositional phrase.
خلاصه ماشینی:
"{Sکیست آن کو پیش تو سجده نبرد؟#بنده باری از بن دندان بردS}(سنایی،[بیتا]:747) {Sصادقی باید که چون بوبکر در صدق و صواب#زخم مار و بیم دشمن از بن دندان کشدS}(همان،859) {Sخود چو پروین که مه و مهر همی سجدۀ عشق#سر دندان تو را از بن دندان آرندS}(همان،143) {Sگر نهنگ حکم حق برجان ما دندان زند#ما به پیش خدمت او از بن دندان شویمS}(همان،418) {Sلؤلؤ چو نام لعل گهربار او شنید#لالای او شد از بن دندان،چنانکه منS}(خواجوی کرمانی،1374:721) {Sبنده یاقوت تو را از بن دندان لؤلؤ#در خط از سنبل مشکین سیاهت کافورS}(همان،295) {Sآن امیری که امیران جهان بیاجبار#از بن دندان فرمانبر و خدمتگارشS}(ایرجمیرزا،1365:51) سید حسن غزنوی در قصیده معروف خود به مطلع: {Sهرنسیمی که به من بوی خراسان آرد#چون دم عیسی در کالبدم جان آردS}در این بیت کنایۀ مورد نظر را چنین به کار برده است: {Sخورشید زد علامت دولت به بام تو#تا گشت دولت از بن دندان غلام توS}(منوچهری،1363:212) {Sاز دل و جان هرکه پنهان نیست در فرمان تو#آشکارا از بن دندان تو را فرمانبر استS}(امیر معزی،1362:98) {Sبندۀ آن لب نوشین و خط فستقیم#که برد سجدۀ شکر از بن دندان شکرشS}(نجیب جرفاذقانی،به نقل از:دهخدا،1373:ذیل از بن دندان) {Sبهر تعویذ تو نشگفت که پیل سرمست#ناخن شیر ژیان از بن دندان آردS}(سید حسن غزنوی،1362:40) {Sاز بن دندان لبم بخت ببوسید از آنک#دادم در مدح تو کام زبان آوریS}(عمادی،به نقل از:دهخدا،1374:ذیل از بن دندان) {Sرخ او راست چمن چاکر از سر اخلاص#لب او راست جهان بنده از بن دندانS}(ظهیر فاریابی،1361:199) {Sکعبۀ اقبال،درگاه تو آمد زین قبل#روز و شب گردون طوافش از بن دندان کندS}(همان،266) {Sلعل تو چون سر دندان کند از خنده سپید#گوهرش حلقه به گوش از بن دندان باشدS}(کمال الدین اسماعیل،به نقل از:دهخدا،1373:ذیل از بن دندان) {Sگر شبی برلب شیرین تو فرمان بدهم#جان شیرین به سرت کز بن دندان بدهمS}(مجد همگر خوافی،به نقل از:دهخدا،1373:ذیل از بن دندان) {Sاز بن دندان سر دندان گرفت#داد به شکرانه کم آن گرفتS}(نظامی،1376:ص 21) زنجانی،ترکیب«از بن دندان»را«از صمیم قلب»معنی کرده است(رک."