چکیده:
نظریات مربوط به آغاز پیدایی مسئله اصالت وجود و ماهیت، از جمله اموری است که گرفتار خلط مفاهیم با الفاظ شده است. هر چند به نظر میرسد که لفظ «اصالت» در مبحث اصالت وجود و ماهیت، نخستین بار در آثار میرداماد خصوصا تقویم الایمان مورد استفاده قرار گرفته ولی اصل مسئله در آثار سهروردی قابل رهگیری است. اگر اصالت را در مسئله اصالت وجود و ماهیت به معنای داشتن مصداق عینی تلقی کنیم، چنان که در آثار ملاصدرا غالبا به این معنا به کار رفته است، میتوان سهروردی را قائل به اصالت ماهیت و اعتباریت وجود قلمداد کرد. با طرح مسئله زیادت وجود بر ماهیت، عده ای این زیادت را زیادت عینی دانستند که مستلزم تحقق عینی وجود است. در مقابل، سهروردی در آثار خود نه استدلال بر نفی مصداق عینی داشتن وجود اقامه می کند. از نظر او، در حیطه ممکن الوجودها، صرفا ماهیت مرتبط با علت تحقق عینی دارد و وجود، مفهومی است که از چنین ماهیتی انتزاع می شود. سهروردی در حیطه قاعده «الحق ماهیته انیته» از نظریه خود استفاده کرده است. از نظر او، با توجه به اینکه وجود صرفا مفهومی ذهنی است و مصداق عینی ندارد، مقصود از این قاعده، وجود بودن خداوند نیست بلکه مقصود آن است که خداوند عین حیات است و حیات او برترین حیات یعنی حیات محض بسیط است. به نظر میرسد که ادله ملاصدرا در اثبات اصالت وجود، غالبا در مقام پاسخ و نقض دلایل سهروردی در اعتباریت وجود بوده است.
خلاصه ماشینی:
"نوع اقامه ادله توسط سهروردی نشان میدهد که در زمان او نظریهای در خصوص تحقق مصادیق وجود در عالم خارج مطرح بوده است و تمام تلاش سهروردی آن است تا اثبات کند که این نظریه نادرست است و وجود مصداق ندارد بلکه صرفا یک مفهوم ذهنی است که در مورد ممکنالوجودها از ماهیت مجعول انتزاع میشود.
«موجود» در عبارت ذکر شده در گزاره 5 این استدلال به چه معناست؟ او دو حالت را در نظر میگیرد: ممکن است کسی بگوید که موجود در اینجا به معنای وجود است اما سهروردی این فرض را باطل میداند زیرا لازم میشود که موجود از مشترک معنوی بودن خارج شود.
استدلال ششم در این استدلال نیز که شاید بتوان آن را تأکید بر بخشهایی از استدلالهای سابق دانست، با نفی جوهر بودن وجود مفروض الفرد در عالم خارج و توجه به اینکه اگر وجود دارای مصداقی در عالم عین باشد، عرض خواهد بود، ادعای تحقق فرد برای وجود ابطال شده است.
تلقی سهروردی از قاعده «الحق ماهیته انیته» اگر سهروردی قاعده مذکور را به معنای عینیت ماهیت خداوند با وجود نمیداند، پس این قاعده را چگونه معنا میکند؟ وی در خصوص این قاعده توضیحات متعددی ارائه می کند: الف ) وقتی گفته میشود وجود چیزی عین ماهیت آن است، به این معناست که ذهن نمیتواند در مقام تحلیل مفهومی، آن شیء را به وجود و ماهیت تحلیل کند24؛ بر خلاف موجودات ممکن الوجود که ذهن آنها را در مقام تحلیل ذهنی، به ماهیت و وجود تحلیل میکند که البته ماهیت مابه ازاء دارد ولی وجود مفهومی انتزاعی است."