خلاصه ماشینی:
"اولین دیدار شما با حاج عباس ورامینی کجا بود؟ سال 60،مرکزی در سپاه شکل گرفته بود به نام ستاد بسیجکه شهید ورامینی در آنجا و در قسمت آموزش آن ستادمسئولیت داشتند.
با توجه به آن سن و سالی که در آن زمان داشتیدید،برداشت شما نسبت به شخصیت او چگونه بود؟ با توجه به اینکه آقای ورامینی از نظر سنی از من بزرگتربودند،خود به خود دارای یک پختگی خاصی بودند خباو همان طور هم که خودشان تعریف میکردند در چندعملیاتی هم حضور داشتند.
حاج عباس با اینکه دارای یکآرامش خاص بود و با طمأنینه کار را جلو میبرد اما از سویدیگر هیبت خاصی هم داشتند که جمع این موردها سببمیشد که بچهها راحت با او کار کنند.
ما هم به همراه چند نفر از پادگانهای مختلف جمع شدیمو با هماهنگی حاج عباس به منطقه اعزام شدیم که خود اوهم به عنوان مسئول ما به جنوب آمد و به همراه نیروها بهپادگان دو کوهه رفتیم.
در اینجا حاج عباس در قالب یک فرمانده چگونه بهنظر میرسید؟ در آن اوایل جنگ که در آن عملیاتها هم به لطف خداپیشرفت داشتیم زیاد بحث فرماندهی مطرح نبود و بیشتر بادل بچهها کار میکردند.
یادم هست در عملیات فتح المبین،وظیفه گردان حبیب ابنمظاهر این بود که مسافت 15 کیلو متر در مواضع ارتشبعث نفوذ کند و توپخانه آنها را از کار بیندازد تا نیروهایدیگر بتوانند به خط دشمن بزنند.
وقتی عملیات فتح المبین تمام شد اعلام کردند کهقرار شده نیروها را به دیدن امام ببرند،چه کسانی حاضرهستند برای نگهبانی و حراست از پادگان دو کوهه اینجابمانند؟من و یکی از دوستان که بعدها شهید شدند قبولکردیم که بمانیم و به دیدن امام نرویم."