خلاصه ماشینی:
"شاخۀ نخست فلسفۀ اقتصادی متعلق به همین بخش اندیشههای غیرعلمی و غیرمتافیزیکی بشر است.
شاخۀ دوم فلسفۀ اقتصادی باتوجه به هدفهای غایی و در قالب آرمانها و ارزشها،دربارۀ نظاماقتصادی و تشکیلات و فعالیتهای اقتصادی بحث میکند و در مورد خوبی و بدی آنها نظر میدهد.
این شاخه از فلسفۀ اقتصادی را نمیتوان به روش علم و فلسفه و متافیزیک نقد وارزیابی کرد،بلکه باید با جستجوی ناسازگاری میان ارزشهای مقبول،و با جستجوی ناسازگاری میانآن ارزشها و بدیهیات فطری ارزشی،و باتوجه به واقعبینی اخلاقی و عدم تصادم ارزشها با واقعیتها(تکلیف فوق طاقت)مورد نقد قرار گیرد.
در مقایسه با فلسفۀ اقتصادی و علم اقتصاد،ایدئولوژی اقتصادی آن نوعاندیشههای اقتصادی است که در آن به جای تحلیل فلسفی و استدلال قیاسی،و یا تعمیمهای علمی،تکیه و تأکید بر تفکر اخلاقی و ارزشی-در باب تعبیه و توصیۀ مفاهیم زندگی خوب ،و نیز توصیفصورتهای مختلف سازمانبندی و عمل اقتصادی لازم برای نیل به[مصادیق]آن مفاهیم-باشد.
شیوع و گسترش ایدئولوژیهای اقتصادی همزمان بادورانی است که از یکسو امکان استنتاج«درستی»یا«عقلانیت»یک شکل خاص از سازمان یا سیاستاقتصادی از اصول غاییتر به زیر سؤال رفته بود و از سوی دیگر عمل،ارزشی بالاتر از نظر یافته بود.
فردگرایی روششناختی بر این امر دلالت میکند که هیچ راهی برای درک پدیدههایاجتماعی بجز فهم کنشهای انفرادی افراد که معطوف به سایر افراد و تحت تسلط رفتارهای مورد انتظارآنان است وجود ندارد.
ایدئولوژی اقتصادی«قدرت همسنگ»را کنت گالبریت )htiarblag htenek nhoj( مطرح کردهاست و مطابق آن هرچند در اقتصادهای پیشرفتۀ سرمایهداری اردوهای قدرتی بزرگی از صاحبان منافعویژه بهوجود آمده است،لیکن نباید از این اردوها هراس داشت زیرا«قدرت اقتصاد خصوصی»،قدرت همسنگی را بهوجود میآورد که متشکل از کسانی است که تحت تسلط آن[قدرت اقتصادخصوصی]هستند."